loading...
ایران آناهیتا سایت تاریخی فرهنگی
Gunner بازدید : 373 دوشنبه 27 خرداد 1392 نظرات (0)
چرا به پارسه میگوییم تخت جمشید؟؟

پارسه یاتخت جمشید


پارسه یاتخت جمشید یا پرسپولیس یادگار شاهنشاه داریوش بزرگ و فرزندانش است که برای برگزاری مراسم آئینی و جشن ها به ویژه نوروز برپا گشته است.
در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی‌ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می‌کردند.
نام تخت جمشید در زمان ساخت «پارسَه» به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسه‌شهر») خوانده‌اند. در پارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره‌ای ایران می‌نامند.
در شاهنامه فردوسی آمده‌است:
جمشید پادشاهی دادگر و زیبارو بود که نوروز را بر پا داشت و هفتصد سال بر ایران پادشاهی کرد. اورنگ یا تخت شاهی او چنان بزرگ بود که دیوان آنرا بر دوش می‌کشیدند.
صدها سال پس از حمله اسکندر مقدونی و تازیان بیابانگرد و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی خرابه‌های پارسه عبور می‌کردند، تصاویر حکاکی شدهٔ تخت شاهی را می‌دیدند که روی دست مردم بلند شده‌است و از آنجا که نمی‌توانستند خط میخی کتیبه‌های حک شده روی سنگ‌ها را بخوانند، می‌پنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کرده‌است. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستان‌شناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، متوجه شدند که نام اصلی آن پارسه بوده‌است.
Gordafarid بازدید : 257 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 برگرفته از امرداد

منيژه و رودابه ، سهراب و گردآفريد ، بيژن و كيخسرو و سياوش ، زال و سام و سرانجام رستم.
هر روز كه از خيابان‌هاي اين شهر مي‌گذرم، چشم در چشم مي‌شويم با هم. از كنارشان مي‌گذرم و پشت سر مي‌گذارمشان . شايد كه مال ديروز باشند. اما هميشه هستند .
خسته كه مي‌شوند از خيابان‌هاي روحم مي‌روند و بر مي‌گردند لاي برگ‌هاي كتاب . كتاب كه نه. لاي برگ‌هاي تاريخ، لاي برگ‌هاي فرهنگ .
كاري به كار نوشته‌ها و گفته‌ها و سخنراني‌ها كه در بزرگداشت حكيم فردوسي و شاهكار جاودانه‌اش بر پا مي‌شود ندارم. نه به روزنامه‌ها نگاه مي‌كنم و نه به اخبار سر مي‌زنم كه هر از چند گاهي يادشان مي‌افتد كه شاهنامه‌اي هم هست.
روز شاهنامه و فردوسي تنها ٢٥ ارديبهشت هر سال نيست.
شاهنامه هميشگي است. شاهنامه براي هميشه‌ي ايران است.
هميشه با وقارترين كتاب پشت ويترين است. چشمك مي‌زند پشت ويترين و تلنگر مي‌زند  تمام حس‌هاي ميهن‌دوستي‌ات را.
 هر جا كه كتاب باشد. بي بروبرگرد هر جا كه كتاب باشد و صد البته فروشنده‌اش كتاب‌دان باشد. افتخار مغازه‌اش مي‌شود همين شاهنامه.  
همين شاهنامه‌اي كه آدم‌هايش هميشگي‌اند. آدم‌هايش از هزاره‌هاي دور تا به امروز زنده‌اند. و حال و روز هميشه‌ي ايران است.
راستي دقت كرده‌اي كه هر گاه شاهنامه، اين گنج ايران را مي‌خواني تازه است.
انگار كه تو با ايشان به جنگ مي‌روي به رزم و بزم مي‌روي و عاشق مي‌شوي و هر وقت شاهنامه را كه مي‌بيني دلت مي‌لرزد و ياد ايران مي‌افتي.
هر جاي جهان كه باشي با نامش انگار كه نقشه‌ي ايران در برابر ديدگانت زنده مي‌شود و اين جادوي شاهنامه است.
شاهنامه ايران است و ايران لاي برگ برگ‌هاي شاهنامه است. شايد كه نه‏ بي‌شك جاودانگيش را از ايران و از عشق به ايران دارد.
اكنون كه از پس ساليان دراز نزد ما هستند، اكنون كه از كولاك زمان جان به در برده‌اند و اين فرهنگ را به دستان ما سپرده‌اند،  يادمان باشد كه ما اين زبان را‏، نوروز را، يلدا را از اين گنج داريم كه اگر شاهنامه نبود امروز شايد ايران هم اين‌گونه نبود، كه رستم چه جنگ‌ها كرد كه ايران پاينده بماند و سياوش از چه آتش‌ها گذشت  كه نام ايران سربلند باشد.
يادمان باشد كه اينان با چه زحمت، ايران را از سد دشمنان رهانيدند و  با چه سختي ايران را برايمان نگاه داشتند. بگذاريم كمي آسوده بياسايند وپاس بداريمش و بزرگ بشماريمش هميشه.
  شاهنامه فردوسی

Gunner بازدید : 410 یکشنبه 20 اسفند 1391 نظرات (0)

فرهاد وداد با بررسی بیت به بیت دیباچه ی داستان درمی یابد که زمان سرایش بیژن و منیژه در فصل پاییز بوده است و در شبی که ماه گرفتگی رخ داده است بر پایه محاسبه فرهاد وداد ماه گرفتگی آسمان توس در ساعت 19 و 27 دقیقه روز پنجشنبه 16 مهر ماه سال 351 خورشیدی روی داده است در این ساعت ماه گرفتگی نیم سایه و سپس در ساعت 20 و 27 دقیقه ماه گرفتگی ناتمام به آرامی آغاز شده است .

لازم به ذکر است این نوشته برگرفته ای از گفتگو روزنامه امرداد (شنبه 14 آذرماه ) با فرهاد وداد است:

 

در رشته فیزیک گفته می شود داشتن نظریه هنگامی کارآیی دارد که گره ای را بازکند و روشنگر نکته ای باشد برای نمونه در همان بیت های آغازین بیژن و منیژه :

شبی چون شبه روی نشسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

اگر اشاره به بهرام و کیوان و تیر را تنها نماد و سمبل بدانیم گره ای را باز نکرده ایم برای کسی مثل من که فیزیک خوانده است اینها نماد نیستند

بلکه سه سیاره هستند من با همین دید به سراغ سایر بیتها رفتم و به دریافت های تازه ای رسیدم :

 

دگرگونه آرایش کرده ماه

بسیج گذر کرد برپیشگاه

زتاجش سه بهره شده لاژورد

سپرده هوا را به زنگار و گرد

این بیتها اشاره به پدیدار شدن ماه در آسمان اما با چهره ای دگرگونه است ماهی که در اینجا توصیف می شود سه چهارم آن گرفتگی دارد و به رنگ زنگار است در بیت بعدی "هر آنگه که برزد یکی باد سرد" سخن از زمانی می گوید که هوا سرد است اما اشاره ای به برف نمی کند چرا که فصل پاییز است این را هنگامی در می یابم که از میوه های پاییز نام می برد.هنگامی که به این دریافت ها رسیدم جدول همه ماه گرفتگی های سال 959 تا 1000 میلادی را از سازمان فضایی ناسا گرفتم این سالها برابراست با 19 تا 60 سالگی فردوسی .

از میان ماه گرفتگی های این بازه زمانی را برگزیدم که نیمی بیشتر از ماه گرفته شده بود .چون اگر کمتر باشد ماه به رنگ قرمز برنمی گردد این ماه گرفتگی به اندازه ای بوده که در آسمان توس دیده شده است و در ماه های سپتامبر تا دسامبر رخ داده است همه اینها را که سنجیدم در یک بازه 35 ساله 10 تاریخ بدست آمد گام بعدی رفتن به دانشکده ی سوئد و گرفتن آگاهی های بایسته درباره نرم افزار "سلستیا "بود در آن 10 تاریخی که من بدست آورده بودم و در آن شب پاییزی به جست جوی شبی پرداختم که هیچ کدام از سیاره های بهرام و کیوان و تیر دیده نمی شده اند از بین 10 تاریخ 2شب با محاسبه های من سازگارتر بود شاهنامه شناسان بر این باورند که فردوسی داستان بیژن و منیژه را در روزگار جوانی سروده است برپایه محاسبات دیگر در کتاب" دیدگاه انگارشی بر شاهنامه فردوسی "یکی از گزینه ها 33 سالگی فردوسی است که فردوسی چشم به راه زاده شدن فرزند است و زمانی که فرزند او بدنیا آمد فردوسی 34 ساله بود اکنون زمان آن رسیده که پایان شاهنامه را ببینیم :

جوان را چوشد سال بر سی و هفت

نه بر آرزو یافت گیتی برفت

ورا سال سی بد مرا شصت و هفت

نپرسید زین پیر و تنها برفت

از این بیت ها بر می آید که پسر سی سال و هفت ماه داشته است یعنی 31 سال .اگر 31 سال را به 34 سالگی فردوسی بیافزاییم همان 65 سالگی بدست می آید که خود فردوسی به آن اشاره دارد .

زمانی که این نوشته را در روزنامه امرداد خواندم به قدری تحت تاثیر قرار گرفتم که در همان روز از آقای حیدری برای انجام چنین گفتگوی پر باری قدردانی کردم جای بسی خوشحالیست که دراین همه هیاهو و آشفتگی هنوز مردمانی از جنس دیگر وجود دارند که بدنبال کشف راز و رمز هایی از این کتاب جاودانه هستند که سالهاست مورد بی مهری و قساوت قرار گرفته.

هر چند این یافته از نظر من مورد بی توجهی قرار گرفته ولی ما در حد توان خود بر این پژوهش ارزشمند ارج می نهیم

 

لازم به ذکر است دکتر کزازی این کتاب را بررسی کرده اند دکتر راشد محصل از دانشگاه فردوسی مشهد دکتر اشرف زاده از دانشگاه آزاد مشهد دکتر موسوی از دانشگاه تهران و دکتر ایزدی از دانشگاه علامه طباطبایی این پژوهش را تایید کرده اند.دکتر کزازی و دکتر اشرف زاده و همچنین بنیاد ایران شناسی این کتاب را سرچشمه شاهنامه شناسی دانسته اند.

آقای فرهاد وداد زاده ی 1341 در شهر مشهد دانش آموخته ی فیزیک کاربردی - داتمی از دانشگاه امیرکبیر بوده .کار خود را در رشته ی مهندسی محیط زیست با گرایش آلودگی هوا ادامه داده است پس از بازگشت از سوئد در کنار کارهای علمی دیگر به طراحی و ساخت خودرو رانا پرداخته است دیدگاه انگارشی بر شاهنامه فردوسی و رازگونه های داستان بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی از کتابهای او می باشد.


Gunner بازدید : 217 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

ساعت 7 بامداد روز سه شنبه  

جلوی قفسه کتابها یم ایستادم شاهنامه را ازبین کتابها بیرون کشیدم گرد خاک نشسته بر روی آن را پاک کردم آخرین بار کی این کتاب را خواندم؟ این پرسشی بود که جواب آن را نیافتم! شرمگین از این همه کوتاهی از خانه بیرون رفتم تمام روز برایم در کمترین زمان گذشت و پیوسته به خود یادآوری می کردم که "امروز کار مهمی داری مبادا برنامه ای را برای ساعت 5 بگذاری"

ساعت 5:30پسین روز سه شنبه بنیاد جمشید  ساختمان قدیمی در خیابان خردمندشمالی کوچه ششم  

با حیرت به آن نگاه کردم برای رفتن به داخل تردید داشتم زیرا باورش برایم مشکل بود که این همه فعالیت فرهنگی از چنین مکان ساده ای سرچشمه گرفته باشد باتردید از مسئول بنیاد مکان برگزاری نشست شاهنامه خوانی را پرسیدم و او مرا به سالن کوچکی هدایت نمود.پس از ورود به سالن مردمی را دیدم که با شور و شوق فراوان منتظر شروع نشست بودند از پیر و جوان همه با هم و در کنار هم بی آلایش و با احترام به تفاوتهای مذهبی و فرهنگی. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که سالن کاملاٌ پر شد باورم نمی شد که در این شهر آهن و سنگ جایی که مجالی برای زیستن در حال نیست مردمی به عشق حفظ تاریخ و فرهنگ آریایی در کنار هم جمع می شوند و روزها را به شوق رسیدن این روز سپری می کنند با افراد حاضر که صحبت می کردم همگی شاد و راضی از برنامه بودند و فهمیدم من در میان آنها تازه وارد هستم و این مردمان ماههاست همگی هم عهد و پیمان هستند

استاد وارد سالن شد او کسی نبود جز بابک سلامتی مدیر مسئول روزنامه امرداد  ابتدا بازخوانی کوتاهی از جلسه گذشته و سپس با صدایی رسا و دلنشین شروع به خواندن اشعار نمود حاضران در سکوت و با دقت فراوان گوش می دادند وایشان بعد ازخواندن چند بیت به معنی بیتها و بیان استعاره ها و.... می پرداخت و از حاضران نظر خواهی می کرد تا رمز و رازهای نهفته در این بیتها را به کمک هم بیابند 1ساعت برایم بمانند 1 دقیقه گذشت و استاد پایان این جلسه را اعلام نمود و در پایان از همه خواست به رسم نشستهای پیشین بر پا خیزند و سرود "ای ایران" را بخوانند.

در زمان برگشتن غمگین بودم ناراحت و شرمسار از دست خودم از این همه بی توجهی از اینکه هر سه شنبه به خود وعده هفته آینده را می دادم که می روم و باز هم نمی رفتم از اینکه سالها شاهنامه را در قفسه فراموشی ذهنم گذاشته بودم و این همه به آن بی توجه بودم از اینکه تا به امروز فرصت را از دست داده بودم و تلاشی برای فهم معانی عمیق آن نکرده بودم به همین دلیل خاطره امروز را نوشتم تا به همه دوستان یادآوری کنم که کشور اهورایی ما ایران سرشار از سرمایه های فرهنگی هنری و تاریخی است و بر تک تک ما واجب است با شناخت آنها در حفظ آنها بکوشیم .

در پایان به همه عزیزان مخصوصاٌ جناب آقای بابک سلامتی که بدون کوچکترین چشم داشت چنین نشستهای پر باری را برپا می کنند تا ارزش ایران و ایرانی بودن را به همه گوش زد کنند دست مریزاد می گویم و امیدوارم به یاری اهورامزدا راه پیشرفت برای این دوستان روز به روز هموارتر شود. 

به امید آن روز

درباره ما
سایت فرهنگی تاریخی ایران آناهیتا نوشتاری در باره ایران باستان،تاریخ ایران،مشاهیر ایران(کورش داریوش...)،داستان های تاریخی،دانلود کتاب و فیلم های مرتبط،آیین ایرانی و مسائل مختلف فرهنگی...در این تارنما دیده می شود. به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد الو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    پیشنهادها
    آمار سایت
  • کل مطالب : 347
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 50
  • آی پی امروز : 186
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 267
  • باردید دیروز : 31
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 267
  • بازدید ماه : 872
  • بازدید سال : 13,587
  • بازدید کلی : 484,219
  • کدهای اختصاصی