مهرداد دوم از شاهان بزرگ اشکانی بود.در زمان او ایران بر سک ها و مردمان صحراگرد که از طرف شمال فشار به ممالک ایران وارد می نمودند .فایق آمد و چنان شکستی به انها داد که دیگر تا مدتها متعرض ایران نشدند
مهرداد پس از نشستن بر تخت شاهی نخست بابل را از تازیان پس گرفت و سپس لشکر به ارمنستان کشید.
وی در سال ۱۱۳پیش ازمیلاد سراسر میانرودان را به دست آورد و آنگاه رو به شرق نهاد. پیش از رسیدن مهرداد به شاهی، حدود سال ۱۳۳پ.م در شرق، سکاها به مرزهای ایران و بلخ تاختند، دولت بلخ را نابود کردند و دولتهای کوچک یونانی را تا نزدیک هندوستان از میان بردند. آنها به داخل ایران نیز تاخته و پارت و گرگان را لگدکوب اسبان خود کردند. گروهی از آنان به سیستان و افغانستان رفته و حکومتی سکایی پدید آوردند و از این پس سرزمین زرنگ سکستان(سیستان) نامیده شد. حتی اردوان دوم شاه ایران که پدر مهرداد دوم است نیز در نبردی با آنان کشته شد. مهرداد با نبردی سهمگین سکاها را چنان شکست داد که تاسالها متعرض ایران نشدند. او پارت و هرات را آزاد کرد و دولت سکایی سیستان را وابسته به دولت اشکانی کرد. وی همچنین مرو و بخشهایی از فرارود را نیز تصرف کرد.
پس از پیروزیهایی که ذکر آن رفت مهرداد فرصت یافت تا به امور داخلی کشور بپردازد. او نخستین کس از خاندان اشکانی است که خود را شاهنشاه خواند و ادعا کرد که خاندان اشکانی از نسل اردشیر دوم هخامنشی است. این کار او اقدامی آگاهانه بود که اشکانیان را ادامه دهنده هویت ایرانی نشان دهد و همینطور این کار حکومت اشکانیان را در پرتو ارتباط یافتن با هخامنشیان بر حق جلوه داد. مهرداد دوم بسیار پایبندی به فرهنگ، آداب و سنن ایرانی بود. وی با تلاشی خستگی ناپذیر بر آن شد تا فرهنگ ایرانی را از مظاهر فرهنگ یونانی پاک کند. در عرصه بازرگانی و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور مهرداد اقدامات بسیاری کرد و در روزگار او بود که را بازرگانی ایران به چین که در تاریخ به "راه ابریشم" معروف است گشوده شد. از این پس مبادلات کالا میان چین، هند، عربستان و برخی سرزمینهای دیگر موجب شکوفایی اقتصاد کشور گردید.مهرداد در حدود سال های 77 قبل از میلاد فوت کرد و بعد از مدتی برادر فرهاد دوم سلطنت را به دست گرفت
رویدادی در ایران ساسانی
موسونیانوس سردار رومی در خواست صلح کرد. شاپور اوّل برای او چنین نوشت:منم شاپور، شاهنشاه ایران و انیران(غیر ایران)، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس درود میفرستم و خوشحالم از این که امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشتهاست. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیه گسترش داده بودند. من در جلال و عظمت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود میدانم که ارمنستان و بین النهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمینها را که تنها موجب نفاق و خونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما میگویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از پایان زمستان با تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد.
اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان مینهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز نشدهاند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبودهاست.ما هرگز سرزمینهای نامبرده را به شما نخواهیم داد.
نتیجه :امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگ جلوگیری کند و شاپور تمام سرزمینهای ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه روم سزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت.
میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست او را گرفته و به مار پیشکش کرد مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر ببرد چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق میترادات از مهلکه گریخت به سوی شهر خویش باز گشت مردم شادی می کردند و نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا بود چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید زنی کامل در آب دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن هنگام تنها 14 سال داشت . چند سال گذشت در پایان جنگ ایران سلوکیان (جانشینان اسکندر) فرمانروای آنها اسیر شده و به ایران آوردنش .
آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی . رایزاننم می گویند اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟ دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد .
در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت .
سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می دانی که چقدر دوستت دارم .
میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان آرام ش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست .
اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .
سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در خواب دیده بود بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب جوی در هم آمیخت و طعم میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به
اسکلتهای کشفشده در «سامن» پنج سال در فضای باز ماندهاند ؟
سرپرست هیأت کاوشهای باستانشناسی شهر زیرزمینی «سامن» گفت: اگر اعتبار سال 92 تأمین شود، امسال پنجمین فصل کاوشهای باستانشناسی در این محوطهی تاریخی انجام میشود.
کاوشهای باستانشناسی در محوطهای زیرزمینی در شهر سامن، منجر به کشف شهری پنهان شد که در یک بستر سنگی و به صورت دست کند ساخته شده است. این شهر زیرزمینی احتمالا به دوره پیش از اشکانی تعلق دارد و از برخی فضاهای آن برای تدفین مردگان استفاده شده است.
حدود 25 اتاق از این شهر زیرزمین کاوش شده و در این اتاقها مقادیر زیادی اسکلت متعلق به دوره اشکانی وجود دارد که دستنخورده در جای خود باقی ماندهاند.
در کنار اسکلتها هدایای قبور گذاشته شده است و اسکلتها به صورت چمباتمهای تدفین شدهاند. احتمال میرود تدفینها به دوره تاریخی به خصوص دوره اشکانی مربوط است.
براساس مطالعات باستانشناسی، شهر پنهان بیش از 3 هکتار وسعت دارد و بخشی از این شهر باستانی به خاطر وجود رطوبت زیاد هنوز مورد کاوش قرار نگرفته است.
احتمالا بخشی از این شهر در زیر خانه مردم قرار گرفته و به همین دلیل تصور میشود که در آن بخشها فاضلاب شهری وارد شهر پنهان شده باشد.
این شهر زیرزمینی، هنگامی که مخابرات استان همدان قصد کشیدن فیبرهای نوری از زیر زمین را داشت کشف شد. بر همین اساس طی مجوزی ازسوی پژوهشکده باستانشناسی، هیاتی متشکل از انواع کارشناسان شامل باستانشناس، انسانشناس، کارشناسان مرمت و ... کاوشهای خود را در این شهر به انجام رساندند که منجر به کشف فضاهای دستکند با حدود 25 اتاق، سالن و راهروهای ارتباطی شد.
شواهد اولیه حاکی از پیدایش این فضاها در دوره پیش از اشکانی بود. بر اساس این یافتهها میتوان احتمال داد که نخستین بار این فضاهای معماری به منظور انجام مراسم مذهبی خاصی، احتمالا میترائیسم، مورد استفاده بوده است. این شواهد حاکی از آن است که مراسم مذهبی به صورت پنهانی در زیر زمین انجام میگرفته است.
بر این اساس احتمال داده میشود که در دوره اشکانی از این فضاها به عنوان محل تدفین مردگان استفاده شده است و از اتاقها به عنوان گوردخمه استفاده کردهاند.
شهر زیرزمینی سامن در عمق 3 تا 6 متری زمین کشف شد و کانالهای حفر شده درون آن به مرور در دورههای تاریخی کنده شدهاند و اطراف آنها نیز اتاقهای متعدد وجود دارند.
این کانالها از نظر ساختار معماری، بسیار جالب هستند و کاربری خاصی داشتهاند. در این کانالها پس از پاکسازی، 60 اسکلت شناسایی شدند که درون 9 اتاق قرار داشتند و با توجه به بررسیهای انسانشناسی شواهدی وجود دارند که تدفینهایی بهصورت تدفین باز انجام شدهاند.
علاوه بر این شواهد، 6 مورد بقایای انسانی نیز وجود دارند که بهطور دقیق نشان میدهند، این اتاقها در کاربری نهایی بهصورت محل تدفین استفاده میشدند، بهطوری که استخوانها را جمع میکردند و دوباره تدفینهای جدیدی انجام میدادند.
از 60 اسکلت یافت شده، 16 مورد مرد، 26 مورد زن، 14 مورد کودک و یک نوزاد شناسایی شدهاند و جنسیت 3 مورد از آنها نیز تشخیص داده نشده است.
بلاش چهارم پادشاه اشکانی قصد شکار داشت به نزدیکان خویش گفت برای شکار آماده شوند چند تن از فرماندهان سراسیمه نزدیکش شدند و از پادشاه ایران خواستند که از کاخ خارج نگردد بلاش پرسید مگر چه شده است فرماندهان گفتند در نزدیکی جنگل ، مزارع گندم روستاییان دچار آتش سوزی شده و بیم آن می رود که آتش به جنگل سرایت کند . بلاش گفت شما چه کردید؟ فرماندهان سر به زیر آورده و گفتند با آتش نتوان جنگیدن !
بلاش دستور داد همه فرماندهان و سربازان به کمک روستائیان بروند خود او نیز همراه آنها شد .
ارد بزرگ اندیشمند نامدار ایرانی می گوید : فریادرس پاکزاد است ، او گوشش پیش از دیگران تیز شده و آماده کمک رسانی ست .
پس از دو روز آتش فرو نشست جنگل بزرگی از آتش در امان ماند . بلاش پادشاه ایران ، آخرین سرباز ایرانی بود که از میان خاکسترها به سوی کاخ فرمانروایی باز می گشت . مردم روستا هنوز چشمشان را از پادشاه ایران بر نداشته بودند که کیسه های گندم توسط سربازان در میان آنها پخش می شد .
http://atousahakhamaneshi.mihanblog.com/
«آيا روزگار اشكانيان يك برهوت تاريخي بوده است؟ نشانههاي تاريخي به ما ميگويد كه چنين برداشتي درست نيست و در روزگار اشكانيان رد پاهاي آشكاري از فرهنگ پويا و زنده و آيينهاي كهن ايران- هخامنشي را ميتوان يافت. اشكانيان دنبالهرو آيينهاي نهادينه شدهي ايراني بودند. بهرهگيري آنها از زبان آرامي در سفالنوشتههاي كه در نسا بهدست آمده است، خود نشانگر پيوستگي سنتهاي ديوانسالاري ايراني در روزگار اشكانيان است. افزون بر اينكه آيينهاي حماسي، خنياگري و پهلواني نيز اوج ديگر فرهنگ ايراني در آن روزگار است. بازتاب چنين فرهنگي را در شاهنامه مييابيم. بخش پهلواني شاهنامه، راوي و داستانگوي تاريخ راستين(واقعي) اشكانيان است.»
آنچه بازگو شد بخشي از گفتار فرشيد نادري، استاد دانشگاه اهواز، بود. او كه دربارهي «ايران اشكاني: گسست يا پيوستگي فرهنگي؟» سخن ميگفت، پژوهش دربارهي اشكانيان را دشوار دانست و دربارهي چرايي چنين دشواريي گفت: «در سنجش با ديگر دورههاي تاريخ باستاني ايران، كاوشهاي باستانشناسي اندكي دربارهي اشكانيان شده است. زماني بود كه باستانشناسان در جستوجوي لايههاي پيشاتاريخي، ايلامي، ماد و هخامنشي بودند و هنگامي كه به لايههاي اشكاني و ساساني ميرسيدند، توجه چنداني نميكردند و دوست داشتند به لايههاي ديرينهتر دست يابند. از سويي ديگر، كمبود منابع بومي دربارهي اشكانيان كار پژوهش را دشوارتر ميسازد. افزون بر اينكه همواره سايهي تاريخ و فرهنگ ساسانيان بر تاريخ و فرهنگ اشكانيان سنگيني ميكند. چرا كه تا ديرزماني پژوهشهاي تاريخي برپايهي تاريخ هخامنشيان گذاشته شده بود و باور چنين بود امپراتوري ايران با آنها آغاز شده است.»
نادري در ادامه افزود: «گاه براي كوچك شمردن(تحقير) اشكانيان گفته ميشد كه آنها ساختگاهي بهدور از پشتوانههاي تمدني و فرهنگي داشتهاند. اما پژوهشها و كاوشهايي كه روسها در ”پارتياي كهن“- خاستگاه اشكانيان در آسياي مركزي- انجام دادهاند، نشان ميدهد كه اشكانيان از هزارهي سوم به اين سو، وارد حوزهي شهرنشيني و تمدن شده بودند و از شبكههاي گستردهي آبرساني، دژهاي فرمانروايي و سازمان پيشرفتهي كشاورزي برخوردار بودند. اين كه برخي ميگفتند كه اشكانيان بيابانگرداني بودند كه بسيار دير با تمدن آشنا شدند، اكنون سخن نادرستي دانسته ميشود و پايهاي علمي و پژوهشي ندارد.»
پوشش زنان و مردان اشكاني، نشانه اي از ديرپايي فرهنگ ايراني است
به سخن نادري، اين كه اشكانيان را «يوناندوست» دانستهاند و با لقب «هلنيسم» از آنها ياد كردهاند، از آنرو است كه تا ديرزماني بررسي تاريخ اشكانيان برپايهي منابع يوناني و رومي بود. هيچگاه ما از خود نپرسيدهايم كه اگر اشكانيان عنوان «يوناندوست» را بر روي سكههاي خود آوردهاند آيا يك ترفند سياسي و ابزاري تبليغاتي نبوده است؟ شگفت است كه ما هيچگاه به هخامنشيان، كه از معماري قومهاي گوناگون بهره ميبردند، انگ يوناني بودن يا دوستدار بيگانه بودن نميزنيم. اما دربارهي اشكانيان چنين ميكنيم.
نادري يكي از نشانههاي فرهنگ پويا و سرزندهي اشكاني را در پوشش زنان و مردان ايراني آن روزگار دانست و گفت: «بر روي سكههاي اشكاني بسياري از آيينهاي ايراني را در شيوهي لباس پوشيدن شاهان ميبينيم. آنها شلوار و پيراهن چينداري ايراني ميپوشيدند. بهرهجويي از باشلق يا كلاه نمدي نيز در سكههاي اشكاني، بهويژه سكههاي اشك اول و دوم، ديده ميشود. همچنين از ”تيار“- گونهاي تاج- بايد نام برد كه در آيين ايراني پيشينهاي كهن دارد. از اينرو اشكانيان را بايد ميانجياي(:واسطهاي) دانست كه آيينهاي ايراني را به روزگار پس از خود سپردند.»
نادري سپس به وامگيري ساسانيان از فرهنگ و تمدن اشكاني اشاره كرد و افزود: «ساسانيان اگرچه در تبليغات رسمي خود اشكانيان را دشمن ميناميدند، اما ميدانيم كه ميان اين ٢ خاندان پيوندهاي زناشويي انجام شده است. چرا كه ساسانيان يك دولت نوين بودند و به مشروعيتي سياسي نياز داشتند و چنين مشروعيتي را از پيوند با اشكانيان بهدست آوردند.»
نادري در پايان گفت: «اشكانيان در دو گسترهي كلان سياسي و پهنهي فرهنگي- اجتماعي، راههايي را برگزيدند. گسترههاي سياسي اشكانيان را در سكههاي آنان، سپاهيگري، سنتهاي نوشتاري و ديوانسالاري آنها مي توان يافت و پهنههاي فرهنگي- اجتماعي را در زبان(گويشهاي ايراني)، دين، هنر و معماري آن روزگار ميتوان ديد. اشكانيان از آيينهاي كهن ايراني اثرگرقته بودند و با پروراندن اين آيينها، آنها را به دولت پس از خود- ساسانيان- سپردند.»
اين سخنراني روز١١ خورداد در تالار انديشهي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي انجام شد.
امرداد amordadnews.com
دانلود مستند کوتاه اشکانیان مخترع باتری
برای دانلود به ادامه مطالب بروید !
تعداد صفحات : 2