قديم ترين يادگاري که از زندگي نياکان باستاني ما باقي است «نُسک هاي اَوسْتا» است که شامل سروده هاي ديني ، احکام مذهبي و محتوي تواريخي است که شاهنامه ي فردوسي نمودار آن است و مطالب تاريخي آن کتاب از «کيومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» مي پيوندد، و پادشاهي اَپَرداتَه (پيشداديان)،کَويان (کيان) و زمانه ي هفت خدايي را با هجوم بيگانگان، مانند: اژيدهاک (ضحاک) و فراسياک تور (افراسياب) ترک تا پيدا آمدن زردتشت سپيتمان شرح مي دهد.
در اين روايات همه جا مي رساند که رشته ي ارتباط
سياسي، اجتماعي و ادبي ايران هيچ وقت نگسسته و زبان اين کشور نيز به قديم ترين زبان هاي تاريخي يا قبل از تاريخ مي پيوندد و «گاثه ي زردشت» نمونه ي کهن ترين آن زبان هاست.
اما آنچه از تواريخ ايران، روم، نوشته هاي
سمگ و تواريخ ديگر مردم همسايه بر مي آيد، دوران تاريخي ايران از مردم «ماد»که يونانيان آن را مدي و به زبان دري «ماي» و «ماه» گويند برنميگذرد، و پيداست که زبان مردم ماد يا ماه زباني بوده است که با زبان دوره ي بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشي باشد تفاوتي نداشته، زيرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ايرانيان و مهم ترين شهرنشينان آريايي آن زمان بوده اند با زبان فارسي هخامنشي تفاوتي ميداشت. هر آينه «کورش»، «داريوش» و غيره در کتيبه هاي خود که به سه زبان فارسي، آشوري و ايلامي است، زبان مادي را هم مي افزودند تا بخشي بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشته ها ناکام نگذارند، از اين رو مسلم است که زبان مادي خود، زبان فارسي باستاني يا نزديک بدان و لهجه اي از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْيت»، «فْروَرَتْيش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستياک – اژي دهاک»، «اَرتي سس- اَرته يس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز مي شود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نيز يکي اين دو زبان معلوم مي گردد.
«هرودوت» در جايي که از دايه ي کورش اول ياد مي کند مي گويد، نام وي «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادي، سگ ماده را گويند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر اين کلمه حرف تأنيث است که هنوز هم اين حرف در واژه ي بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغير يا از روي عطوفت و رأفت باقي است، يکي از رجال آن زمان نيز (سپاکا) نام داشته است که واژه ي نرينه ي سپاکو باشد.
بعضي از دانشمندان را عقيده چنان است که گاثه ي زردشت به زبان مادي است و نيز برخي برآنند که زبان کردي که يکي از شاخه هاي زبان ايراني است از باقيمانده هاي زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتيبه ي سنگي يا سفالي از مردم ماد به دست نيامده است نمي توان زياده بر اين درباره ي آن زبان چيزي گفت مگر از اين پس چيزي کشف گردد و آگاهي بيشتري از اين زبان بر معلومات بشر چهره گشايد.
اوستا و زند
زبان ديگر زبان «اَوِسْتا» است.
اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معني بنيان جا افتاده و محکم، کنايه است از آيات محکمات و شريعت پابرجاي و به صيغه ي صفت مشبهه است، در «تاريخ طبري» و ديگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دري «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف ديده مي شود و همه جا با لفظ «زند» رديف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبيل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دري حذف مي شود و تلفظ صحيح اين کلمه بايستي «اوْپِستا» باشد ولي به تقليد شعرايي که بضرورت اين کلمه را مخفف ساخته اند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانيم.
اما لفظ زند از آزنتي «Azanti» و به معني گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوي است که نخستين بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» مي باشد که با پيشاوند «پات» ترکيب يافته و به معني دوباره گزارش يا ترجمه و برگردانيدن زند است به زبان خالص دري.
پازند عبارت است از نُسک هايي که زند را به خط اوستايي و به زبان فارسي دري ترجمه کرده باشند و از اين رو متأخران خط اوستايي را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهيم کرد.
tebyan.net