loading...
ایران آناهیتا سایت تاریخی فرهنگی
Gunner بازدید : 393 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)
در اين نوشتار تنها به گوشه‌اي از واژه‌هاي پارسي و معرب (فارسیِِ عربي شده = تازيسته) که پروردگار يکتا در قرآن کريم آورده ‌است، اشاره مي‌کنم. لازم به يادآوري است واژگان بسياري از زبان پارسي به زبان تازي راه يافته است که بررسي آن‌ها چندین سال پژوهش مي‌خواهد. (ب.گ = برگرفته از)
۱- استبرق: (برگرفته از استبره، استبرک) ديباي حرير، ديباج (کهف/29)

2- سجيل: سنگ ‌و گل (هود/84)

۳- کورت: (ب.گ از کور) غروب، غورت، غروب کند (تکوير/1)

4- مقاليد: (ب.گ از کلید) کليدها، مفاتيح (زمر/63)

5- اباريق: (ب.گ از آبرگ، آبربز) کوزه‌ها، ظروف سفالي دسته‌دار و با لوله براي آب يا شراب (واقعه/17،18)

۶- بيَع: کليساهاي ترسايان (حج/41)

۷- تنور: تنور (هود/42 و مومنون/27)

8- جهنم(ب.گ از جهنام) دوزخ ( بينه/5- اين واژه59 بار در قرآن به‌کار رفته است)

9- دينار: (ب.گ از دنار) پول زر (آل عمران/68)

10- سرادق: (ب.گ از سراپردک) سراپرده، دهليز (کهف/28)

11- روم: (ب.گ از اروم، هروم) نام سرزميني که روميان بر آن حکومت مي‌کردند (روم/1)

12- سجل: کتاب (انبياء/104)

13- ن: (ب.گ از انون) هرچه خواهي انجام ده (قلم/1)

14- مرجان: (ب.گ از مورواریت، مارگریت) مرواريد (رحمن/22،58)

۱۵- رس: چاه، رود ارس (ق/11 و فرقان/38)

16- زنجبيل: (ب.گ از سنگبیر) گياهي‌ست خوش‌بو (دهر/17)

17- سجين: (ب.گ از سنگ و گل) دائم، ثابت، سخت و نام چاهي در جهنم (مطففين/7،8،9)

18- سَقَر: جهنم، دوزخ (مدثر/26،27)

۱۹- سلسبيل: نرم، روان، ميِ خوش‌گوار، آب گوارا و نام چشمه‌اي‌ست در بهشت (دهر/18)

۲۰- ورده: (ب.گ از وارتا) گل، گل سرخ (رحمن/37)

21- سندس: (ب.گ از سندوس) ابريشم، زربفت، ديبا، حرير نازک و لطيف (دخان/53)

22- قرطاس: کاغذ (انعام/7)

23- اقفال: (ب.گ از کوپال) کليدها، جمع قفل (محمد/26)

24- کافور: (ب.گ از کاپور) گياهي خوش‌بو (دهر/5)

25- کنز: (ب.گ از گنز) گنج (کهف/81- نه بار تکرار شده است)

26- مجوس: (ب.گ از ماگوش، مگو) گبران، زرتشتی (حج/81)

27- ياقوت: (ب.گ از ياکند) نوعي سنگ قيمتي است. (رحمن/58)

28- مسک: مشک (مطففين/26)

29- هود: قوم هود (شعراء/124)

30- يهود: (ب.گ از یهوت) جهودان (بقره/107)

31- صلوات: کنشت و کنيسه (حج/41) 1

32- فردوس: (ب.گ از پارادیز) پرديس،بهشت، بستان (کهف/107 – مومنون/11)

33- جناح: (ب.گ از گناه) عمل زشت، معصيت (بقره/158 – 25 بار تکرار)

34- زمهرير: (ب.گ از زم، زمستان) شدت سرماي سخت، جاي بسيار سرد (انسان/13)

35- فيل: پيل (فيل/1)

36- کاس: جام، ظرفي که در آن نوشيده شود، کاسه ( صافات/45 – 6بار)

37- زُور: قوه، نيرو، عقل، راي، شرک، لذت، زور (حج/30 – 4بار)

38- شُواظ: زبانه آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن (رحمان/35)

39- اُسوَه: (ب.گ از آسا) مقتدا، پيشوا، آنچه کسي را با آن تسلي دهند (ممتحنه/6 و 4)

40- عبقري: (ب.گ از آبکار) جاي نيکو، درخشان، بزرگ قوم، فرش زيبا، لباس فاخر (رحمان/76)

41- زبانيه: (ب.گ از زبانه) نگهبانان دوزخ، دوزخبان، زبانه کشيدن شعله هاي آتش (علق/18)

42- ابد: (ب.گ از اپت) جاودان (نسا/57 – 28 بار)

43- قمطرير: شديد، سخت، دشوار (انسان/10)

44- نجس: ناپاک، پليد (توبه/28)

45- برزخ: (ب.گ از برزاخو) مانع وحايل بين دو چيز (مومنون/100 و رحمن/20)

46- تَبَت: (ب گ از تفتو) نابودشده، قطع شده، تب و تاب يافته (لهب/1)

47- سخط: خشم گرفتن برکسي، غضب (مائده/80) 2

48- يس: (ب.گ از يسنا) ياسين، يسنا، نیایش (يس/1)

49- کتاب: (ب.گ کتا) نوشته (بقره/2 – بيش از 200 بار تکرار)

50- صراط: (ب.گ از سرات) راه، روش (فاتحه/6 – 45 بار تکرار) 3

51- جند: (ب.گ از گند) لشکر، سپاه، ارتش (یس/28 – 29 بار تکرار) 4

۵۲- بیض: (ب.گ از بیج، ویج) تخم، تخم مرغ (صافات/49) 5

53- ارائک: (جمع اریکه ب.گ از اورند) اورنگ (کهف/31 – 5 بار تکرار)

54- برهان: (ب.گ از پروهان) دلیل (نسا/174 – 8 بار تکرار)

55- رزق: روزی (بقره/22 – بیش از 100 بار تکرار)

56- روضه: (ب.گ از رود) باغ بهشت (روم/15 – 2 بار تکرار)

57- زرآبی: (ب.گ از زربفت) فرش (غاشیه/16)

58- سراب: سرآب (نور/39 – 2 بار تکرار)

59- سرابیل: (جمع سربال ب.گ از سربال) شلوار، پوشش (نحل/81 – 2 بار تکرار)

60- سرمد: (ب.گ از سرآمد) پاینده، جاودان (قصص/71 – 2 بار تکرار)

61- شی‌ء: (ب.گ از چی) چیز (بقره/20 – نزدیک به 300 بار تکرار)

62- صلیب: (ب.گ از چلیپا) نشانه مسیحیان (نسا/157 – 6 بار تکرار)

63- صهر: (ب.گ از شوهر) ازدواج، خویشاوندی سببی (فرقان/54)

64- ضنک: (ب.گ تنگ) تنگ، باریک (طه/124)

65- عفریت: (ب.گ از آفرید) پری، جن (نمل/39)

66- قسوره: (ب.گ از کشورز) شیر درنده (مدثر/51)

67- نمارق: (ب.گ نَمر، نرماک) نرم، بالش (غاشیه/15)

68- هاروت: (ب.گ از هئوورتات) خرداد، از فرشتگان خداوند (بقره/102)

69- ماروت: (ب.گ از امرتات) مرداد، از فرشتگان خداوند (بقره/102)

70- ورق: برگ (اعراف/22 – 4 بار تکرار)

71- وزیر: (ب.گ از ویچی) وزیر، دستیار (طه/29 – 2 بار تکرار) 6

72- سراج: (ب.گ از چراغ) روشنایی (فرقان/61 - 4 بار تکرار)

73- سرد: (ب.گ از زرد) زره (سبا/11)

74- مرصوص: (از ریشه رصاص، ب.گ ارچیچ، ارزیر) آهنین (صف/4)

75- صور: (ب.گ از سور) شیپور (انعام/73 – 10 بار تکرار)

76- مسجد: (ب.گ از مزگت) مزداکده، نیایش‌گاه (کهف/21 – 28 بار تکرار)

77- محراب: (ب.گ از مهرآوه) جایگاه نیایش و جنگ با اهریمن (آل عمران/37 – 5 بار تکرار)

78- طری: (ب.گ از تر) تر و تازه (نحل/14 – 2 بار تکرار)

79 – عرش: (ب.گ از ارش) تخت (اعراف / 54)

80- سنبل: (بقره/261 – 5 بار تکرار) 7

81- جزیه: (ب.گ از گزیت) مالیاتی که نامسلمانان ساکن در سرزمین‌های اسلامی باید بپردازند. (توبه/29)

82- حور: (ب.گ از هور) خور، خورشید، زیبا (واقعه/56) 8

و...
وجود این کلمات به تنهایی نشان دهنده نفوذ گسترده زبان و فرهنگ ایرانیان در جهان آن روز است.

پایه‌های نگاشته:
1- سیوطی اندلسی، جلال‌الدین محمد (1362) ریشه‌یابی واژه‌ها در قرآن، برگردان: محمدجعفر اسلامی، تهران: شرکت سهامی انتشار.
2- آربری، آرتور جفر (1382) واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد، برگردان: فریدون بدره‌ای، تهران: انتشارات توس.
3- نوبخت، حبیب اله (1334) ديوان دين در تفسير قرآن مبين، تهران: تابش.
4- فیروزنیا، علی‌اصغر (1386) ریشه واژه جنباشی، تهران: ماهنامه حافظ، شماره 34، مهر 1386.
5- فره‌وشی، بهرام (1368) ایرانویچ، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
6- خرمشاهی، بهاءالدین (1374) ترجمه قرآن کریم، تهران: اتشارات نیلوفر.
7- یزدان‌پرست، حمید (1389) یاران ایرانی پیامبر (ص)، تهران: اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 279 – 280، آذر ودی 89.
8- آذرنوش، آذرتاش (1348) واژه‌های فارسی در قرآن و تفسیر البیان شیخ طوسی، یادنامه شیخ طوسی، به‌کوشش محمدمهدی واعظ‌زاده خراسانی، مشهد: دانشکده الهیات


http://kohandiara2500.blogfa.com


Gunner بازدید : 242 چهارشنبه 15 خرداد 1392 نظرات (0)

 

قديم ترين يادگاري که از زندگي نياکان باستاني ما باقي است «نُسک هاي اَوسْتا» است که شامل سروده هاي ديني ، احکام مذهبي و محتوي تواريخي است که شاهنامه ي فردوسي نمودار آن است و مطالب تاريخي آن کتاب از «کيومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» مي پيوندد، و پادشاهي اَپَرداتَه (پيشداديان)،کَويان (کيان) و زمانه ي هفت خدايي را با هجوم بيگانگان، مانند: اژيدهاک (ضحاک) و فراسياک تور (افراسياب) ترک تا پيدا آمدن زردتشت سپيتمان شرح مي دهد.

در اين روايات همه جا مي رساند که رشته ي ارتباط

سياسي، اجتماعي و ادبي ايران هيچ وقت نگسسته و زبان اين کشور نيز به قديم ترين زبان هاي تاريخي يا قبل از تاريخ مي پيوندد و «گاثه ي زردشت» نمونه ي کهن ترين آن زبان هاست.

اما آنچه از تواريخ ايران، روم، نوشته هاي

سمگ و تواريخ ديگر مردم همسايه بر مي آيد، دوران تاريخي ايران از مردم «ماد»که يونانيان آن را مدي و به زبان دري «ماي» و «ماه» گويند برنمي‌گذرد، و پيداست که زبان مردم ماد يا ماه زباني بوده است که با زبان دوره ي  بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشي باشد تفاوتي نداشته، زيرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ايرانيان و مهم ترين شهرنشينان آريايي آن زمان بوده اند با زبان فارسي هخامنشي تفاوتي مي‌داشت. هر آينه «کورش»، «داريوش» و غيره در کتيبه هاي خود که به سه زبان فارسي، آشوري و ايلامي است، زبان مادي را هم مي افزودند تا بخشي بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشته ها ناکام نگذارند، از اين رو مسلم است که زبان مادي خود، زبان فارسي باستاني يا نزديک بدان و لهجه اي از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»،  «خشِثَرْيت»، «فْروَرَتْيش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستياک – اژي دهاک»، «اَرتي سس- اَرته يس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز مي شود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نيز يکي اين دو زبان معلوم مي گردد.

«هرودوت» در جايي که از دايه ي کورش اول ياد مي کند مي گويد، نام وي «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادي، سگ ماده را گويند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر اين کلمه حرف تأنيث است که هنوز هم اين حرف در واژه ي  بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغير يا از روي عطوفت و رأفت باقي است، يکي از رجال آن زمان نيز (سپاکا) نام داشته است که واژه ي نرينه ي سپاکو باشد.

 

بعضي از دانشمندان را عقيده چنان است که گاثه ي زردشت به زبان مادي است و نيز برخي برآنند که زبان کردي که يکي از شاخه هاي زبان ايراني است از باقيمانده هاي زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتيبه ي سنگي يا سفالي از مردم ماد به دست نيامده است نمي توان زياده بر اين درباره ي آن زبان چيزي گفت مگر از اين پس چيزي کشف گردد و آگاهي بيشتري از اين زبان بر معلومات بشر چهره گشايد.

 

اوستا و زند

 

زبان ديگر زبان «اَوِسْتا» است.

اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معني بنيان جا افتاده و محکم، کنايه است از آيات محکمات و شريعت پابرجاي و به صيغه ي صفت مشبهه است، در «تاريخ طبري» و ديگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دري «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف ديده مي شود و همه جا با لفظ «زند» رديف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبيل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دري حذف مي شود و تلفظ صحيح اين کلمه بايستي «اوْپِستا» باشد ولي به تقليد شعرايي که بضرورت اين کلمه را مخفف ساخته اند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانيم.

اما لفظ زند از آزنتي «Azanti» و به معني گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوي است که نخستين بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» مي باشد که با پيشاوند «پات» ترکيب يافته و به معني دوباره گزارش يا ترجمه و برگردانيدن زند است به زبان خالص دري.

پازند عبارت است از نُسک هايي که زند را به خط اوستايي و به زبان فارسي دري ترجمه کرده باشند و از اين رو متأخران خط اوستايي را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهيم کرد.

 

tebyan.net

 

Gunner بازدید : 572 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (0)


این باور به اندازه‌اي فراگير شده و گسترش یافته است که نه تنها بسیاری از ما ایرانیان نیز آن را پذیرفته‌ايم و دبيره‌ و الفباي خود را كه امروز به آن مينويسيم، الفباي عربی می دانیم، بلکه این انگاره و ديدگاه را در بسیاری از تارنماهاي بنيادين و دانشنامه‌هاي مجازي همچون ویکی پدیا نيز نگاشته شده است. در اين نوشتار، براي آشنايي بيشتر با خط فارسي امروزين كه آن را عربي ميخوانند، نگاهي به انگاره‌ها و نظريه‌هاي گوناگون و تاريخ دبيره و الفبا، در بين اعراب و سپس ايرانيان مي‌اندازيم.

آيا اعراب در سراسر تاريخ خود، خواندن و نوشتن و دبيره و آموزش و الفبا و سواد داشتند؟

براي آغاز اين جستار مَهند و مهم، نخست بايد ديد كه ریشه این دبيره كه امروز ما با نام خط عربي ميشناسيم، در خود شبه جزيره عربستان (حجاز) است يا خير؟ و اگر نيست اعراب این دبيره را از کجا آورده اند؟

به گواه تاريخ و يادگارهاي تاريخي، دبيره‌اي با نام «خط عربی» در تمام دوره‌هاي تاريخي، هرگز باشنده نبوده است(وجود نداشته است). چرا که تا پیش از اسلام نشانی از وجود دبيره و الفبا و خط و دیوان و آموزش در میان عربها بویژه در میان عربهای حجاز دیده نشده است. تنها از عربهای شمالی حجاز (حیره و غسان که یکی زیر فرمان شاهنشاهی ایران و دیگری زیر فرمان امپراطوری روم بود) پنج گواهي و مدرك که کهنه‌ترین آنها به هزاروپانصد سال پیش باز می‌گردد، بدست آمده است.
از عربهای جنوب بيابان سينا نیز نشانه‌هايي بدست آمده است که پیوند با مردم یمن دارند و آنان نیز همانند مردم حیره زیر فرمان شاهنشاهی ایران بودند.

دکتر همایون فرخ در کتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان» می‌گوید:
«مردم حجاز بخاطر بيابان‌نشینی از نوشتن و خط بی‌بهره يوده‌اند اما اندکی از آنها که کمی پیش از اسلام به حیره و غسان در عراق و شام [كه يكي زير پرچم ايران و ديگري زير پرچم روم بودند] می‌رفتند نوشتن را از آنها آموختند و [زبان] عربی خود را با حروف الفباي نبطی و سُریانی و عبرانی می‌نوشتند .»

«زیگموند فرنکل» نيز دربارهٔ نبودن خط و دبيري و کتابت در میان اعراب ميگويد:
«كمابيش تمام واژگانی که در زبان عربی با نگارش، پيوستگي دارند؛ از زبانهای بیگانه گرفته شده‌اند، از آن جمله است: قلم که تا دیرزمانی از واژه‌های بنيادين و اصیل سامی انگاشته می‌شد، در حقیقت یونانی است (Khalamos) و اصل آريايي دارد. چنانچه واژه «دوات»، به گفتة «لاگارد» از زبانهای ایرانی گرفته شده است. «حِبر» با همین گويش، سریانی و «سِفر» به معنی کتاب، آرامی است.»

همچنين در نسكهاي سرچشمه‌اي چون تاريخ تبري ميخوانيم كه پس از چيرگي اعراب بر ایران، چون بیشتر اعراب خواندن و نوشتن نمی‌دانستند، براي كارهاي ديواني و دبيري، ایرانیان را برميگزيدند.

اكنون باید اندیشید این دبيره و الفبا که امروزه آن را «خط عربی» می‌خوانند چگونه‌ دبيره‌اي بوده است که خود اعراب آن را نمی‌دانسته و نمي شناخته‌اند و نمی توانستند بدان بنویسند و بخوانند و از سويی دیگر، دبیران و دیوان‌سالاران ایرانی آن را به نیکی می‌شناختند و هتا(حتي) در دوره‌اي نيز، با انجام دگرگونی در آن، آن را بهبود بخشيدند.

از تمام نوشتارهاي پژوهشگران و پژوهشهاي باستان‌شناسان چنين برمي‌آيد که اعراب حجاز نه دبيره و الفبايي داشتند و نه خواندن و نوشتن مي‌دانستند، زیرا هیچ نوشته اي هتا(حتي) يك نمونه بر روي خشت و گل و سنگ و استخوان و پوست و پاپيروس و ... ، در سرزمين آنها یافت نشده و هیچ نشانه‌ای تا امروز از بودن دبيره و خط و سواد، از اعراب حجاز به دست نیامده است و تنها همانگونه كه گفته شد از اعراب شمال عربستان که در نزديكي فرهنگ ايراني بوده‌اند و از اعراب يمن كه زير پرچم پادشاهي ايران زندگي ميكردند، تنها چند نمونه یافت شده است.

Gunner بازدید : 287 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

همه عالم تن است و ایران دل     نیست گوینده زین قیاس خجل
چون‌که ایـران دل زمیـن باشد     دل ز تـن به بـود، یـقیـن باشد

Gunner بازدید : 280 یکشنبه 08 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

نظامی گنجوی متعلق به فرهنگ ایران

 

به گزارش خبرگزاری مهر، بنیاد فردوسی در واکنش به موضع کشور آذربایجان درباره شخصیت‌های فرهنگی و ادبی ایران از جمله نظامی گنجوی، بیانیه‌ای منتشر کرده و آن را برای رسانه‌ها ارسال کرده است. متن این بیانیه و مقاله‌ای که به آن ضمیمه شده است، به شرح زیر است:

چندی است کشور آذربایجان در صدد تصاحب میراث معنوی و تاریخی ایران است؛ اگرچه کشور آذربایجان کنونی بخشی از ایران فرهنگی شمرده می‌شود و در حدود یک‌صد سال پیش جزو جغرافیای سیاسی ایران بزرگ هم به شمار می‌رفته‌ است اما اکنون برای فرهنگ‌سازی این کشور نوآیین، تلاش دارد تا میراثهای گران‌سنگ ایرانیان را به نام خود در دنیا جای بیاندازد.

کشور آذربایجان در پی ثبت «ساز تار» در سازمان جهانی یونسکو به نام خود در صدد است تا حکیم نظامی گنجوی که اصلیتی ایرانی دارد و همه آثارش به زبان فارسی بوده و افتخارش سرایش داستان‌های تاریخی ایرانی است را نیز به نام خود در مجامع علمی فرهنگی معرفی نماید؛

در این راستا چندی پیش به سفارش کشور آذربایجان، تندیسی از حکیم نظامی در پایتخت کشور ایتالیا نصب شده و این شاعر بزرگ ایرانی را آذربایجانی خوانده است؛ در ادامه تاریخ‌سازی کشور آذربایجان در چند ماه گذشته در کشور کره‌جنوبی برخی از استادان دانشگاه‌های این کشور اقدام به نگارش مقاله‌هایی نموده‌اند که از آن جمله در یکی از معتبرترین نشریه‌های کره در یادداشتی اقدام به تحریف تاریخ کرده‌اند.

بدین منظور به خواست سفارت کشورمان در کره‌جنوبی به نمایندگی از بنیاد فردوسی، پاسخی شایسته از سوی سید عبدالمجید شریف‌زاده، عضو امنای بنیاد فردوسی و رییس گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر در نشریه «کریاپست» به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.

برای آگاهی فرهنگ‌دوستان و مدیران فرهنگی کشور، متن کامل یادداشت «اصلیت ایرانی نظامی» نوشتاری از سید عبدالمجید شریف‌زاده که در نشریه «کریاپست» به چاپ رسیده است در اختیار رسانه‌های گروهی قرار داده شده است.

Gunner بازدید : 281 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

 غلام قمرم ، غیر قمر هیچ مگو

 

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

 

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور ازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو    

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم ، نعره مزن ، جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری ، جان صفتی در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه ست این دل اشارت می کرد   

که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است

گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می باش چنین ، زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال
خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست

گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

تعداد صفحات : 3

درباره ما
سایت فرهنگی تاریخی ایران آناهیتا نوشتاری در باره ایران باستان،تاریخ ایران،مشاهیر ایران(کورش داریوش...)،داستان های تاریخی،دانلود کتاب و فیلم های مرتبط،آیین ایرانی و مسائل مختلف فرهنگی...در این تارنما دیده می شود. به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد الو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    پیشنهادها
    آمار سایت
  • کل مطالب : 347
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 50
  • آی پی امروز : 111
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 132
  • باردید دیروز : 74
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 345
  • بازدید ماه : 258
  • بازدید سال : 9,413
  • بازدید کلی : 480,045
  • کدهای اختصاصی