loading...
ایران آناهیتا سایت تاریخی فرهنگی
Gunner بازدید : 334 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

"چو ایران نباشد تن من مباد"، شعار سومین جشنوارۀ ایرانی ادینبورگ است که امسال به مناسبت هزارمین سالگرد پایان سرودن شاهنامه، به نام فردوسی نام‌گذاری شده است. این جشنواره از یکم تا شانزدهم فوریه (سیزدهم تا بیست و هشتم بهمن) در نقاط مختلف شهر ادینبورگ (اسکاتلند) برپا می‌شود.

جشنواره فرهنگی - هنری ادینبورگ از سال ۲۰۰۹ به اعتبار Edinburgh University Persian Society وبه همت گروهی از داوطلبان، هر دو سال یکبار برگزار می‌شود. هدف از  فستیوال معرفی آثار هنرمندان و اندیشمندان حوزه تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی است. موسیقی و رقص، کتاب‌خوانی، نمایش فیلم‌هایی از سینمای ایران، نمایشگاه نقاشی و عکاسی، کمدی ایرانی، نقالی، غذای ایرانی، بازی و مسابقه، و سخنرانی و کارگاه‌های آموزشی از جمله برنامه‌های متنوع جشنواره است.

جشنواره امسال با سخنرانی علی انصاری٬ استاد تاریخ مدرن خاورمیانه در دانشگاه سنت اندروز- درباره شاهنامه و ایران مدرن، و اجرای اپرای ایرانی توسط "گروه موسیقی همیشه نو" آغاز شد. علی انصاری با اشاره به اهمیت فردوسی و شاهنامه در سخنان خود داستان ضحاک و قیام کاوه را مورد تحلیل و مقایسه با شرایط امروز قرار داد. مراسم گشایش با سخنان "سارا خردمند"، مدیر جشنواره، با سپاس از حامیان و داوطلبان  و نیز دعوت حضار برای بازدید از نمایش صنایع‌ دستی و قالی ایرانی خاتمه یافت.

در فستیوال امسال استادان وارویک بال، مایکل روف، دکتر لوید جونز، داریوش بُربُر، و نیز رکسانا ویلک و جیمز مگاچی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران سخنرانی می‌کنند. همچنین کارگاه تاریخ ایران باستان توسط دکتر لوید جونز، کارگاه خط‌ نگاری فارسی توسط دکتر ژیلا پیکاک، کارگاه زبان فارسی توسط دکتر بهزاد دوران، کارگاه سنتور توسط دکتر بودا وثوق احمدی، کارگاه تنبک و دف توسط صهبا آگاهی، و کلاس آشپزی ایرانی توسط رستوران نوروز برگزار می‌گردد.

سینمای ایران با نمایش منتخبی از تازه‌ترین آثار تولید شده مانند دو دوره گذشته از داغ‌ترین بخش‌های جشنواره است و فیلم‌های "یه حبه قند" از رضا میرکریمی، "بوسیدن روی ماه" ساخته همایون اسدیان، "سلما و سیب" کاری از حبیب بهمنی، "بغض" ساخته رضا دورمیشیان، "نارنجی‌پوش" به کارگردانی داریوش مهرجویی و "یک پذیرایی ساده" ساخته مانی حقیقی، از هفتم تا چهاردهم فوریه در خانه فیلم ادینبورگ به روی پرده می‌روند. 

اجرای موسیقی توسط گروه‌های پرواز، باران، ایندی راک رادیو تهران، گل و دی جی برفی شنبه و نیز هنرنمایی کمدین ایرانی ـ ایرلندی "پاتریک موناهن" از دیگر بخش‌های جشنواره خواهد بود.  
"نمایشگاه مرزها" با ارائه آثار متنوع ویدئو آرت، مجسمه و هنر چیدمان، نقاشی، طراحی و عکاسی، و پرفورمنس از ۲۸ هنرمند بین‌المللی از دیگر بخش‌های برجسته جشنواره امسال است. به جز این نمایشگاه، موزه ملی اسکاتلند از اول فوریه تا بیست و هشت آوریل میزبانی نمایشگاه "هنر از ایران" را برعهده دارد. با این همه، ویژه برنامه جشنواره امسال را باید اجرای نقالی دانست که توسط "زانته گرشام" و "آرش مرادی" اجرا می‌شود.

سارا خردمند هدف جشنواره  را گردهمایی هنرمندان ایرانی از گوشه و کنار جهان می‌داند و برای بالابردن  کیفیت جشنواره همه را به همکاری با این جشنواره فرهنگی دعوت می‌کند و می‌گوید : با اینکه فستیوال هر دوسال یکبار است ولی تداراکات آن از یکسال قبل شروع می‌شود. ما پذیرای همه کسانی که چه از نظر فکری و چه از نظر مالی قصد کمک به ما دارند هستیم. و چیزی که برای ما مهم است ایجاد یک پایگاه و محیط فرهنگی-هنری برای هنرمندان ایرانی خارج از کشور است تا بتوانند کارهای تازه خود را در این سوی مرزها ارائه دهند.

برگزارکنندگان امیدوارند این جشنواره ادامه یابد و بتواند هر چه بیشتر به معرفی تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی یاری رساند. در گزارش تصویری این صفحه، که به همت و یاری مسئولین جشنواره ایرانی ادینبورگ تهیه شده است، گوشه‌هایی از برگزاری این مراسم را می‌بینید.

*بهزاد دوران از برگزارکنندگان فستیوال فرهنگی - هنری ادینبورگ است.

Gunner بازدید : 458 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)

تصویری کمیاب ازاولّین نسخهٔ چاپِ سنگی بسیار با ارزشِ چاپ شدهٔ شاهنامه فردوسی.  شاهنامهٔ‌ فردوسی​؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ مقّدمه نویس محمدصادق الحسینی الفراهانی؛ مُصحّح عبدالعلی بیدگُلی کاشانی؛ کاتِب محمدحسین عِمادالکتاب.  طهران: چاپخانهٔ آقا سید مرتضی، به دستیاری میرزا حسن و میرزا عبّاس.  ‏ تاریخ کتابَت:  ۱۲۸۰ش   کتابخانهٔ مرکزی آستان قدس رضوی

تصویر با کیفیت بالاتر-کلیک کنید

 

تصویری کمیاب ازاولّین نسخهٔ چاپِ سنگی بسیار با ارزشِ چاپ شدهٔ شاهنامه فردوسی.

شاهنامهٔ‌ فردوسی​؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ مقّدمه نویس محمدصادق الحسینی الفراهانی؛ مُصحّح عبدالعلی بیدگُلی کاشانی؛ کاتِب محمدحسین عِمادالکتاب.

طهران: چاپخانهٔ آقا سید مرتضی، به دستیاری میرزا حسن و میرزا عبّاس.

‏ تاریخ کتابَت:  ۱۲۸۰ش

 کتابخانهٔ مرکزی آستان قدس رضوی

Gunner بازدید : 444 جمعه 27 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

«شاهنامه آخرش خوشه» از معروف‌ترین ضرب‌المثل‌های فارسی است. اما این سؤال پیش می‌آید که با وجود پایان تلخ و شکست ایرانیان از اعراب در پایان «شاهنامه»، چرا این ضرب‌المثل در بین مردم رواج یافته است؟

 

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ضرب‌المثل‌ها از گذشته تا امروز در زندگی مردم و ارتباط کلامی آن‌ها جایگاه خاص خود را دارند. بیش‌تر ضرب‌المثل‌های رواج‌یافته در بین مردم از یک اتفاق یا روایت تاریخی نشأت می‌گیرند و در زندگی واقعی گذشتگان ریشه دارند؛ اتفاق‌هایی که سینه به سینه نقل شده‌ و با گذشت زمان به ضرب‌المثل تبدیل شده‌اند.

 

حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» می‌گوید: این ضرب‌المثل اشاره‌ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می‌رود و پایان خوشایندی ندارد. در واقع در این کتاب این ضرب‌المثل به عنوان یک جمله‌ی معکوس در مورد یک ماجرا با پایان ناخوشایند به کار می‌رود.

 

به باور برخی از افراد هم این جمله را اعراب که در پایان «شاهنامه» با شکست یزدگرد بر ایرانیان پیروز می‌شوند، وارد ضرب‌المثل‌های ایرانی کرده‌اند. البته این باور در هیچ کتاب و پژوهشی سندیت تاریخی ندارد و به نظر بسیاری از پژوهشگران ادبیات مردود است.

 

در کتاب‌های مختلفی که درباره‌ی «شاهنامه»، سیر داستان‌ها و پایان آن نوشته شده، به این ضرب‌المثل اشاره شده است. در این کتاب‌ها «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله‌ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. «شاهنامه چگونه به پایان رسید» محمد محیط طباطبایی و «شاهنامه آخرش خوش است» محمدابراهیم باستانی پاریزی از جمله‌ی این کتاب‌ها هستند.

 

کتاب «ریشه‌های تاریخی امثال و حکم» نوشته‌ی مهدی پرتوی آملی که به بررسی تاریخی ریشه‌های ضرب‌المثل‌های ایرانی پرداخته شده، علت رواج این جمله را این می‌داند که در گذشته هر کس «شاهنامه» می‌خواند و به ستایش سلطان محمود غزنوی می‌رسید، از همت سلطان در تحسین «شاهنامه» خوشحال می‌شد؛ اما با پایان یافتن «شاهنامه» و فهمیدن حق‌ناشناسی سلطان محمود در قبال فردوسی و کتابش، متوجه اشتباه خود می‌شد. این روایت بعدها به ضرب‌المثل تبدیل شد و عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانه‌ای بزند و اصرار بر ادامه‌ی آن داشته باشد، می‌گویند: شاهنامه آخرش خوش است.

 

در این‌باره نظریات متناقضی هم وجود دارد. به عنوان مثال محمد‌علی اسلامی ندوشن در این‌باره معتقد است: این ضرب‌المثل کنایی نیست و اشاره به هسته‌ی اصلی «شاهنامه» یعنی جنگ‌های ایرانیان و تورانیان دارد. او اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حمله‌ی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد که البته این پیروزی در قسمت‌های میانی «شاهنامه» و در بخش پهلوانی آن است و به آخر «شاهنامه» که مربوط به بخش تاریخی می‌شود، ربطی ندارد.

 

محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضرب‌المثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دوره‌ی کامل «شاهنامه» فارغ می‌شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا می‌شد و کسانی که مدت‌ها با اشتیاق دل به داستان‌ها و حماسه‌سازی‌های پهلوانان ایران‌زمین می‌سپردند، بساط شیرینی و چای را فراهم می‌کردند و معتقد بودند که هرچند پایان کار ایرانیان در آخر « شاهنامه» خوش نیست، اما به پایان رساندن نقالی کامل این کتاب شایسته‌ی شادمانی است.

 

برخی نویسندگان و پژوهشگران «شاهنامه» هم مفهوم کنایی این ضرب‌المثل را مربوط به رفتار سلطان محمود غزنوی و طرد فردوسی و کتابش از دربار می‌دانند. آن‌ها معتقدند، این جمله به داستان‌های «شاهنامه» ربطی ندارد و به سرگذشت فردوسی و رانده شدنش پس از 30 سال تلاش برای سرودن «شاهنامه» اشاره دارد.

 

آن‌چه از پایان بخش پهلوانی و تاریخی «شاهنامه» می‌توان فهمید، این است که با کشته شدن رستم، نام‌دارترین پهلوان ایرانی و همچنین شکست ایرانیان از اعراب، پایان داستان‌های این اثر ماندگار برای مردم ایران «خوش» نیست. با این وجود، خلق این کتاب توسط فردوسی و داستان‌های زیبا و حماسی آن که در دلاوری و خصایص نیکوی پهلوانان و اساطیر ایرانی ریشه دارد، برای همیشه برای ایرانیان خوشایند خواهد بود.

 

http://isna.ir

Gunner بازدید : 301 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شاید برای بسیاری از شما پیش آمده باشد‌ وقتی از شعر و شاعران در قرون مختلف تاریخ ادبیات سخن به میان می‌آید ناخودآگاه در ذهن‌تان دربار پادشاهی را تجسم كنید كه شاعری در مدح و ثنای سلطان در حال شعرخوانی و سُرایش اثری ادبی، فاخر، موزون و مقفی است، همان‌طور كه در برخی سریال‌ها و فیلم‌های تاریخی و حتی طنز این صحنه بارها به تصویر كشیده شده است.

 

به بیان دیگر، در میان هنرها همواره این شاعران بوده اند كه نام و اثرشان با سكه، درم، دینار و صله پیوند خورده است كه البته برخی گزارش ها و مستندات تاریخی وجود چنین پدیده ای در میان شاعران را رایج دانسته است، اما گاهی این موضوع در مورد بزرگان تاریخ ادبیات و خالقان میراث فرهنگی ما به كار برده می شود و در ذهن مردم هم جای می گیرد.

یكی از این مفاخركه امروز را در تقویم ها به نام او نامگذاری كرده اند ، فردوسی است كه داستان گرفتن صله و یك سكه به ازای هر بیت از سرودن شاهنامه توسط او را دیگر كمتر كسی است كه نشنیده باشد؛ داستانی كه برای نخستین بار توسط نظامی عروضی سمرقندی در كتاب چهار مقاله در قرن ششم مطرح شد.

خلاصه آنچه عروضی سمرقندی در كتابش درباره فردوسی گفته به زبان امروز این است: آقای فردوسی، دهقانی اهل طوس بوده است و به این امید كه از صله سرودن شاهنامه جهاز دخترش را تهیه كند، این اثر را در مدت 25 سال می سراید و بعد به نزد سلطان محمود غزنوی می برد و مورد قبول شاه می افتد و ابتدا قرار می گذارند حدود 50 هزار سكه به او پاداش دهند و سپس پادشاه زیر قولش می زند و 20 هزار سكه به فردوسی می دهد و او این سكه ها را در حالی كه بسیار دلشكسته و ناامید بوده وكنار یك گرمابه نشسته بود به یك حمامی می دهد و سپس به طبرستان می رود و به شاه آنجا كه شهریار نامی بوده است می گوید من سلطان محمود را هجو می كنم و این شاهنامه را به نام تو می زنم و الی آخر...

كارشناسان و شاهنامه پژوهان به این داستان كه متاسفانه در میان مردم و عوام بسیار شایع شده است انتقادهای فراوانی وارد دانسته اند. از جمله مرحوم دكتر احمدعلی رجایی در كتابی مفصل به این موضوع پرداخته و بر اساس مستندات تاریخی به موارد مبهم تا حدود زیادی پاسخ داده كه مهم ترین آن دلایل سروده شدن شاهنامه است.

دكتر رجایی معتقد است ادعای نظامی عروضی از همان آغاز مشكوك و نادرست است چراكه وقتی می گوید فردوسی از دهقان های طوس بوده است، در آن زمان دهقان به كسی می گفته اند كه در منطقه ای برای خودش به اصطلاح امروز دَم و دستگاهی داشته است و نه كسی كه در كار كشاورزی و شخم و درو بوده است و مثلا نیازمند تهیه جهاز برای دخترش باشد و برای این كار نه یك سال و دو سال كه 25 سال از عمرش را به سرودن یك كتاب اختصاص دهد، وانگهی دختر را در جوانی به خانه بخت و شوهر می فرستند نه سر پیری، آن هم در روزگاری كه دختر ده ساله بسرعت رخت عروسی بر تن می كرد و بانوی بیست و پنج ساله برای خودش چند بچه داشت.

دیگر انتقادی كه دكتر فریدون جنیدی از شاهنامه پژوهان بزرگ كشورمان به این داستان وارد دانسته، این كه اگر هم فردوسی مال و اموالی نداشته است و می خواسته با سرودن شاهنامه به پول و ثروتی برسد خیلی باید انسان موقعیت نشناسی باشد كه برای سرودن یك شاهنامه و احیای اسطوره ها و افسانه های ملی و ایرانی آستین با لا بزند، چراكه زمان حیات او زمان حاكمان تازی و ترك بوده است و كالای شاهنامه خریداری نداشته است و كسی عزیز دل بود كه به قول دكتر رجایی: « تازی بنویسد و تركان را گرامی بدارد.»

حال شما در نظر بگیرید فردوسی نه تنها این كار را نكرده است كه فارسی را پاس داشته و عجم را به واسطه سرودن آن زنده كرده است آن هم در روزگار حاكمانی غیرایرانی!

اگر اندك عقل سلیمی برای كسی كه چنین توانایی در نظم كشیدن رویدادها داشته است در نظر بگیریم پس نمی توان چنین هدف عجیب و غریبی را برای او متصور بود.

اگر از این مسائل هم بگذریم نكته جالب دیگر اعتقادات مذهبی فردوسی است كه او در چند مورد در شاهنامه اش آشكارا از مذهب تشیع و آل علی ذكر خیر و دفاع می كند حال آن كه دقیقا به همین دلیل حاكمان او را رافضی و مرتد می دانستند.

در چنین شرایطی، كم نبوده اند شاعرانی كه در مقایسه با فردوسی -كه خداوندگار زبان فارسی است- شاگردانی كوچك بیش نبوده اند و براساس قول های مستند مانند تاریخ بیهقی كسی مانند «زینتی» در یك شب و برای سرودن یك مدح، 50 هزار درم دریافت كرده است یا به قول همین نظامی عروضی، عنصری تنها برای سرودن دو بیت درباره زلف ایاز (غلام مورد علاقه سلطان محمود) پادشاه فرمان داد تا سه بار دهانش را پر از جواهر كنند.

حال در نظر بگیرید فردوسی واقعا نمی توانسته است دو بیت بگوید و چنین پاداش و سكه و صله ای بگیرد و برود دخترش را شوهر دهد؟ برعكس حتی در كتابی مانند «تاریخ سیستان» روایتی داریم كه فردوسی در محضر شاه غزنوی درشت گویی كرده و وقتی سلطان گفته است در سپاه من همچون رستم شاهنامه تو هزار مرد وجود دارد، فردوسی بی درنگ پاسخ داده است عمر سلطان دراز باد من ندانم كه در سپاه تو چند مرد چون رستم باشد، اما این دانم كه خدای تعالی هیچ بنده چون رستمی كه من گفته ام دیگر نیافریده است. با همه این حرف ها و سخن ها شاید برای شما هم سوال پیش بیاید پس چرا فردوسی شاهنامه را می خواسته است به سلطان محمود تقدیم كند؟ پرسشی كه اصل و صحت آن انكارناپذیر است و نمی توان آن را نفی كرد.

برای پاسخ به این پرسش نخست باید یادآور شد بر مبنای پژوهش های متعدد شاهنامه پژوهان ایرانی، سال آغاز سرایش شاهنامه حدود 370 هجری قمری بوده است، زمانی كه اصلا محمود غزنوی هنوز به سلطنت نرسیده بود، اما آن طور كه دكتر جعفر یاحقی دراین باره سخن گفته است فردوسی درشصت و پنج سالگی آن هنگام كه تمام ثروت و جوانی و مال خود را برای سرودن شاهنامه و احیای ایران و زبان فارسی از دست داده به فكر می افتد با وجود تمام مسائل، شاهنامه را به نام محمود غزنوی كند چرا ؟ در این تصمیم دو نكته مورد توجه او بوده است.

نخست آن كه حدود سال های 395 هجری وزیری خراسانی تبار به دربار محمود راه می یابد كه به ایران دوستی و فارسی نویسی مشهور بود و او فردوسی را به این تقدیم نامه تشویق می كند و حتی دستور می دهد تمام امور دیوانی دربار به زبان پارسی برگردانده شود.

دوم آن كه تهیدستی و پیری در كنار اوج گرفتن قدرت غزنویان و سلطان محمود، تقریبا فردوسی را از هر گونه تغییر در حكومت ناامید می كند و اگر این اثر با این حجم به سلطان تقدیم نمی شد زمینه های حفظ و نسخه نویسی و انتشار آن هم هیچ گاه فراهم نمی شد و در گذر تاریخ از دست می رفت.

بنابراین فردوسی به فكر می افتد لابه لای بخش هایی از شاهنامه، بیت هایی را به مدح و ستایش محمود غزنوی اختصاص دهد (به قول امروزی ها بچپاند) و به این ترتیب و به قول معروف عدو شود سبب خیر تا این شاهنامه كه سند هویت ملی ماست توسط شاهی حفظ و منتشر شود كه چندان علاقه ای به این هویت ندارد. اما در این میان ، اوضاع چندان بر وفق مراد فردوسی نمی گذرد و آن وزیری كه حامی او در دربار بود ناگهان مغضوب پادشاه می شود و معزول می گردد و به دنبال آن هركسی هم كه از دوستان آن وزیر بود مورد بی احترامی و نامهربانی درباریان قرار می گیرد كه این موضوع گریبانگیر فردوسی هم می شود و درشت گویی های او در دربار و خطاب به شاه و همچنین به قول عروضی، بخشیدن هدیه شاه به یك حمامی، باعث می شود تا پای چوبه دار پیش برود و مدتی فراری شود و دست آخر برای تقدیم و ماندگار شدن شاهنامه اش به طبرستان پناه ببرد و دست به دامان شهریار نامی در طبرستان شود.

اما پایان كار را هم به نظرم بهتر است با هم به روایت كتاب «رازهای شاهنامه» بخوانیم: «اكنون فردوسی را می بینیم كه از طبرستان به زادگاه خود بازمی گردد مردی محروم و مطرود و تحت تعقیب گماشتگان محمود و بر لب پرتگاه اعدام... اما این مرد با موی سپید و پشت دوتا و گوش سنگین و تهیدست و نومید در فشار فقهای متعصب حنفی تا پایان عمر نومید نمی شود و سرفرود نمی آورد و از عقیده خویش دست نمی كشد چراكه 50 هزار بیت سروده او، 50 هزار سرباز شكست ناپذیر را تقدیم هر ایرانی كرده است».

سینا علی محمدی

.jamejamonline.ir

Gunner بازدید : 392 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
شاید در نگاه نخست شگفت‌آور باشد که در یک منظومه حماسی با درون‌مایه زنجیره‌وارِ جنگ‌های شهریان و پهلونان،سخن از نکوهش جنگ و جنگ‌بارگی و پی‌آمد شوم آن به میان باشد.اما در واقع شاهنامه،فراگیرِ چنین بن‌مایه‌ای است و شاعر در خلال رویارویی‌های پهلونان و شهریان یا لشکرکشی‌ها و پیکارها و حتی کین‌توزی‌ها- که در منطق حماسه،امری باسته شمرده می‌شود- فرصت را برای نکوهش خوی اهریمنیِ جنگ‌بارگی و خون‌ریزی و کشتار مردمان غنیمت می‌شمارد و چنین اعمالی را از سوی هر کس که باشد،به‌سختی سرزنش می‌کند و زشت و ننگین می‌شمارد.حکیمی که شاهکار خود را به نام «خداوندگار جان و خرد» آغاز کرده،طبیعی است که قدر جان انسان‌ها را بداند.جنگ است که نیکان و آزادگانی چون ایرج،سیاوش،اسفندیار و رستم را به کام خود می‌کشد.او فرخی سیستانی نیست که محمود را به سبب کشتار هندوان یا به دار کشیدن مردم ری ستایش کند.
پیران خطاب به به رستم می‌گوید:
ترا آشتى بهتر آيد كه جنگ/نبايد گرفتن چنين كار تن
در جواب او رستم می‌گوید:
پلنگ اين شناسد كه پيكار و جنگ/نه خوبست و داند همى كوه و سنگ(جلد چهارم،صص223-224)
در جای دیگر رستم کوشش فراوان می‌کند که اسفندیار را از جنگ با خود بازدارد.او که موفق به انجام چنین کاری نمی‌شود،در آخرین لحظه‌ای که تیر را به سوی چشم اسفندیار رها می‌کند خدا را گواه می‌گیرید که این کار به دلخواه او نیست:
همى راند تير گز اندر كمان/سر خويش كرده سوى آسمان
همى گفت كاى پاك دادار هور/فزاينده دانش و فرّ و زور
همى بينى اين پاك جان مرا/توان مرا هم روان مرا
كه چندين بپيچم كه اسفنديار/مگر سر بپيچاند از كارزار
تو دانى كه بيداد كوشد همى/همى جنگ و مردى فروشد همى
ببادافره اين گناهم مگير/توى آفريننده ماه و تير(جلد ششم،ص 304)
یکی دیگر از بارزترین و درخشان‌ترین نمونه‌های هشدار به پرهیز از جنگ و خون‌ریزی در داستان سیاوش و در خطابی پُر از نکوهش از رستم به کاووس دیده می‌شود که از پسرش سیاوش خواستارِ پیمان‌شکنی با تورانیان و نادیده گرفتن آشتی جویی آنان و فرستادن صد گروگان تورانی برای کشتار آن‌ها و حمله گسترده به سرزمین توران و برپا کردن جنگ و آتش و خون می‌شود:
كسى كاشتى جويد و سور و بزم/نه نيكو بود پيش رفتن برزم
و ديگر كه پيمان شكستن ز شاه/نباشد پسنديده نيك خواه
چه جستى جز از تخت و تاج و نگين/تن آسانى و گنج ايران زمين
همه يافتى جنگ خيره مجوى/دل روشنت بآب تيره مشوى
گر افراسياب اين سخنها كه گفت/به پيمان شكستن بخواهد نهفت
هم از جنگ جستن نگشتيم سير/بجايست شمشير و چنگال شير
ز فرزند پيمان شكستن مخواه/مكن آنچ نه اندر خورد با كلاه(جلد سوم،صص 62-63)
و در نهایت هر بار که شاعر به پیروی از خاستگاه‌هایِ روایت‌هایش،ناگزیر است که چنین اعمالِ نکوهیدنی را در منظومه‌اش بیاورد،ناخوشنودی و دل‌آزردگی خود را از آوردن آن‌ها پنهان نمی‌دارد:
جهانا چه خواهى ز پروردگان/چه پروردگان داغ دل بُردِگان!(جلد سوم،ص 181)


منابع:
فردوسی،ابوالقاسم:(1960-1971)،شاهنامه،زیر نظر ی.ا.برتلس و ع.فردوس با همکاری گروه ویراستاران در آکادمی علوم شوروی
دوستخواه،جلیل:1384،شناخت‌نامه فردوسی و شاهنامه،تهران،انتشارات دفتر پژوهش‌های فرهنگی
ریاحی،محمد امین:1376،فردوسی،تهران،انتشارات طرح نو

 

http://javidiran.wordpress.com/

درباره ما
سایت فرهنگی تاریخی ایران آناهیتا نوشتاری در باره ایران باستان،تاریخ ایران،مشاهیر ایران(کورش داریوش...)،داستان های تاریخی،دانلود کتاب و فیلم های مرتبط،آیین ایرانی و مسائل مختلف فرهنگی...در این تارنما دیده می شود. به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد الو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    پیشنهادها
    آمار سایت
  • کل مطالب : 347
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 50
  • آی پی امروز : 309
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 609
  • باردید دیروز : 31
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 609
  • بازدید ماه : 1,214
  • بازدید سال : 13,929
  • بازدید کلی : 484,561
  • کدهای اختصاصی