loading...
ایران آناهیتا سایت تاریخی فرهنگی
Gunner بازدید : 279 دوشنبه 07 اسفند 1391 نظرات (0)

فردوسی
***

در بخش شرقی ایران زمین در قرن های سوم چهارم هجری سخنوران یزرگی پا به عرصه جامعه ما نهادند؛که زبان ما را به سخن پاس داشتن و بارور کردند؛ولی در میان همه آنها فردوسی جلوه ی دیگری دارد که دیگران نتوانستند داشته باشند.

از روزی که عرب با داعیه آشکار و اعلان شده براندازی هویت ایران پا به خاک نهاد و همه چیز را از ایران و ایرنی گرفت بدون آنکه هیچ چیزی در مقابل به او بدهد،شمشیر او با هویت ایرانی چنان کرد که ایرانی حتی نام خویش را از یاد ببرد وهمان نام هایی را بر خود نهاد که اربابان عرب می پستیدند.تخم نهضت ضد عرب سروری که در سال101 هجری در کوفه و خراسان پاشیده شد در خلال28سال با تلاش و فداکاری و از جان گذشتگی هزاران تلاشگر ایرانی آبیاری شده نهالی تنومند شد و دستگاه حاکمیت جبار عربی را در هم پیچیده تشکیل دولتی داد؛که هرچند یک خلیفه عری در راسش نشسته بود،ولی همه امورش در دست ایرانیان بود؛و پایتخت این دولت نیز به اراده ایرانیان به همان جایی برگشت که قرن های درازای پایتخت شاهنشاهی ایران بود.نام رمزی بغداد(یعنی خداداد)که ایرانیان به این پایتخت دادند بیانگر بازگشت ایران و ایرانی به صحنه تمدن سازی بود.ولی هنوز راهی دراز در پیش بود تا ایرانی از کابوس وحشت آفرین یک قرنه شمشرخونریز عرب برهد.از این زمان تا یک قرن دیگر،ایرانی هرچندکه حکومت می کرد با مشروعیت گرفتن از امام اهل بیتی که نواده عموی پیامبر اسلام(یعنی عباس)بود،و هر چند که دولت عباسی در همه نمودهایش شکلی دیگر از همان شاهنشاهی ایران بود با همان آداب و رسوم درباری،با همان برگزاری مراسم پر شکوه جشن های نوروز خسروانی و مهرگان و سده و دیگر جشن های ایرانی،و هر چند که در ارتش و پلیس و در بازلرها و حتی در دربار خلیفه و پایتخت خلافت در مجاورت روزمره مردم؛زبان پارسی را میشد زنده و فعال دید،ولی انگار به ایرانی تلقیت شده بود که آنچه را می نویسد و می سراید باید به زبان ایرانی باشد؛و انگار ایرانی باور نکرده بود که باید همه هویت خویش را به خودش بازگرداند.شاید به این به آن علت بود که در زمان ساسانی رسم افتده بود که زبان کهنه پهلوی که از پارتیان به ارث رسیده بود باید زبان کتاب باشد-زبانی که عامه مردم کشور با آن آشنایی نداشتند؛بلکه زبان محاوره ای در میان مردم سراسر کشور ساسانی همان زبانی بود که پارسی نامیده می شد.
یعنی در زمان ساسانی یک زبان کهنه برای کتابت بود؛که فقط تحصیل کردگان می دانستندو یک زبان زنده و فعال برای محاوره بود.اکنون که دوران کابوسی سیادات شمشیر عرب بر ایران و ایرانی به پایان رسیده بود،هنوز عادت اینکه زبان کتاب غیر از زبان محاوره است که عامه مردم نمیدانند،نتوانسته بود از میان ایرانیان رخت بربندد،و اینک زبان عرب جای زبان پهلوی را گرفته بود.ولی هرچند که زبان پهلوی بخشی از هویت تاریخی ایران بود،زبان عربی به بیگانگانی تعلق داشت که از اعماق بیابان های عربستان به درون ایران خزیده روزگار درازی آزادی و امنیت و آرامش و آسایش را از ایرانی سلب کرده در درد و رنجی جانکاه نگاه داشته بودند.

ایرانی به خصیصه نژادیش با هیچ قوم و عقیده ای دشمن نبود؛و به هیچ قومی به دیده دشمن نمیگریست،از هیچ قومی نفرت نداشت،و حتی اگر قوم هلنی یا قوم عرب بود که از هیچ کوششی برای تخریب هویت او نابودسازی میراث عظیم فر هنگیش فروگذار نکرده بودند و جز بردگی وذلت برایش نیاورده بودند.همین ایرانی بود که روزگاری بر روی سکه شاهنشاهیش نقش((فیل هلن))زد تا به هلنی هایی که آن همه آسیب ها و گزند ها به زده بودند بفهماند که((که ما همه مردم جهان را دوست میداریم هتی اگر هلنی باشند)).

 

فردوسي استاد بي همتايشعر پارسي و بزرگترين حماسه سراي ايران است. اهميت فردوسي در آن است چه با آفريدناثر هميشه جاويد خود، نه تنها زبان ، بلكه كل فرهنگ و تاريخ و در يك سخن ، همهاسناد اصالت اقوام ايراني را جاودانگي بخشيد و خود نيز برآنچه كه ميكرد و برعظمت آن، آگاه بود و مي دانست كه با زنده نگه داشتن زبان ويژه يك ملت ، در واقع آن ملت رازندگي و جاودانگي بخشيده است .
بسي رنج بردم در اين سال سي
عجم زنده كـردم بديــنپــــارسي

فردوسي در سال 329 هجري برابربا 940 ميلادي در روستاي باژ از توابع طوس در خانواده اي از طبقه دهقانان ديده بهجهان گشود و در جواني شروع به نظم برخي از داستان هاي قهرماني كرد. در سال 370 هجريبرابر با 980 ميلادي زير ديد تيز و مستقيم جاسوس هاي بغداد و غزنين ، تنظيم شاهنامهرا آغاز مي كند و به تجزيه و تحليل نيروهاي سياسي بغداد و عناصر ترك داخلي آنها ميپردازد. فردوسي ضمن بيان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنين ، بلكه با عناصرداخلي آنها نيز مي ستيزد و در واقع ، طرح تئوري نظام جانشين عرب و ترك را مي ريزدحداقل آرزوي او اين بود كه تركيبي از اقتدار ساسانيان و ويژگيهاي مثبت سامانيان رادر ايران ببيند. چهار عنصر اساسي براي فردوسي ارزشهاي بنيادي و اصلي به شمار مي آيدو او شاهنامه خود را در مربعي قرار داده كه هر ضلع آن بيانگر يكي از اين چهار عنصراست آن عناصر عبارتند از: مليت ايراني ، خردمندي ، عدالت و دين ورزي او هر موضوع وهر حكايتي را برپايه اين چهار عنصر تقسيم مي كند. علاوه بر اين ، شاهنامه ،شناسنامه فرهنگي ما ايرانيان است كه مي كوشد تا به تاخت و تاز ترك هاي متجاوز وامويان و عباسيان ستمگر پاسخ دهد او ايراني را معادل آزاده مي داند و از ايرانيانبا تعبير آزادگان ياد مي كند؛ بدان سبب كه پاسخي به ستمهاي امويان و عباسيان نيزداده باشد؛ چرا كه مدت زمان درازي ، ايرانيان ، موالي خوانده مي شدند و با آنانهمانند انسان هاي درجه دوم رفتار مي شد بنابراين شاهنامه از اين منظر، بيش از آن كهبيان انديشه ها و نيات يك فرد باشد، ارتقاي نگرشي ملي و انساني و يا تعالي بخشيدننوعي جهانبيني است.

سي سال بعد يعني در سال 400 هجري برابر با 1010 ميلاديپس از پايان خلق شاهنامه اين اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوي نشان داده مي شود. به علت هاي گوناگون كه مهمترينشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حكومتي بافردوسي باعث برگشتن فردوسي به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسي در سال 411هجري برابر با 1020 ميلادي در زادگاه خود بدرود حيات گفت ولي ياد و خاطره اش برايهمه دوران در قلب ايرانيان جاودان مانده است.

زبان ، شرح حال انسان هاستاگر زبان را برداريم ، تقريبا چيزي از شخصيت ، عقايد، خاطرات و افكار نظام يافته ماباقي نخواهد ماند بدون زبان ، موجوديت انسان هم به پايان مي رسد زبان ، ذخيرهنمادين انديشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداري ها،افكار قالبي و انگيزه هايي است كه در سوق دادن و تجلي هويت فرهنگي انسانها نقشاساسي دارد.همگان بر اين باورند كه واژه ها در كارگاه انديشه و جهان بينيانديشمندان و روشنفكران هر دوره در هم مي آميزند تا زايش مفاهيم عميق انساني تا ابدتداوم يابد. با وجود اين ، در يك داوري دقيق ، تمايزات غيرقابل كتمان و قوت كلامسخنسراي نام آور ايراني حكيم ابوالقاسم فردوسي با همتايان همعصر خود آشكارا به چشممي خورد زبان و كلمات برآمده از ذهن فرانگر و تيزبين او، در محدوديت قالبهاي شعري ،تن به اسارت نمي سپارد و ناگزير به گونه شگفت آوري زنده ، ملموس و دورپرواز استفردوسي به علت ضرورت زماني و جو اختناق حاكم در زمان خود، بالاجبار براي بيان مسائلروز: زباني كنايه و اسطوره اي انتخاب كرده است ؛ در حالي كه محتواي مورد بحث اومسائل جاري زمان است بدين اعتبار، فردوسي از معدود افرادي است كه توان به تصويركشيدن جنايات قدرت سياسي زمان خويش را داشته است پايان سخن آن كه انگيزه فردوسي ازآفريدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سياسي ، اقتصادي و فرهنگي خلفاي عباسيو سلطه اميران ترك بود .

آنچهكورش كرد و دارا وانچه زرتشت مهين
زنده گشت از همت فردوسي سحـر آفرين
نامايــــران رفته بــود از يـاد تا تـازي و تـرك
تركــتــازي را بــرون راندندلاشـــه از كـمين
اي مبـــارك اوستـــاد‚ اي شاعـــر والا نژاد
اي سخنهايتبســوي راستي حبلي متين
با تـــو بد كـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
آزمـــنـــدان بــخيـــل و تاجـــداران ضـنــيــن

بن مایه(با ویرایشی کلی):شرکت فرهنگ سازان-و مقاله استد امیر حسین خندجی(ایران تاریخ)

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
سایت فرهنگی تاریخی ایران آناهیتا نوشتاری در باره ایران باستان،تاریخ ایران،مشاهیر ایران(کورش داریوش...)،داستان های تاریخی،دانلود کتاب و فیلم های مرتبط،آیین ایرانی و مسائل مختلف فرهنگی...در این تارنما دیده می شود. به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد الو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    پیشنهادها
    آمار سایت
  • کل مطالب : 347
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 50
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 57
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 211
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 484
  • بازدید ماه : 1,360
  • بازدید سال : 10,515
  • بازدید کلی : 481,147
  • کدهای اختصاصی