این تندیس از روی چهره و هیکل شاپور شاهنشاه بزرگ ساسانی ساخته شده بود.
ایران در آستانه هجوم اعراب مسلمان در چه شرایطی بود؟ این تصور رایج که زوال ساسانیان، ایرانی خسته و درمانده بجا گذاشته بود تا چه حد با شواهد تاریخی سازگار است؟
توضیحات ویدیو :
چطور میتوان فهمید ایران اواخر عهد ساسانی، در آستانه حمله اعراب مسلمان، در چه شرایطی بوده است؟ چطور میتوان در مورد ایران هزار و چهار صد سال پیش به توافق رسید در حالی که این روزها بر سر اینکه در خیابانهای شهرهای ایران چه میگذرد، اختلاف گاه حل نشدنی جلوه میکند؟ تاریخ مثل سیاست روز، محل دعواست، محل روایتهای متفاوت و گاه متناقض. یکی از این روایتها میگوید زوال ساسانیان برابر بود با زوال ایرانی که تا پیش از آن در اوج عظمت بود. این روایت میگوید تفوق اعراب مسلمان به دو سده سکوت و سکون در ایران انجامید. اما این روایت در سالهای اخیر توسط نسل جدیدی از مورخان به چالش کشیده شده است. نسلی که روایتهای پیشین از عهد ساسانی را به راحتی برنمی تابد. کمتر دوره یی از تاریخ ایران به اندازه اواخر عهد ساسانیان و هجوم اعراب با پیچیدگیهای هویت ایرانی گره خورده است. مطالعه این دوره به ما چه میگوید؟ از زمانی که خسرو پرویز مرزهای ایران را به دورترین سرزمینهای غربی برد و بیت المقدس و اسکندریه را تصرف کرد تا زمان حمله اعراب به ایران بیشتر از سه دهه فاصله نیست، در این دوره کوتاه چه شرایطی بر ایران حاکم بود؟
در این برنامه خداداد رضاخانی استاد تاریخ ایران و علی حصوری محقق تاریخ و ادبیات ایران به سوالات مخاطبان خود در پنل دوم، وریا امیری و احسان شفقت پاسخ میدهند.
برای دانلود به ادامه مطالب بروید !
ترجمه بخشی از کتیبه شاهنشاه شاپور ساسانی بر دیواره کعبه زرتشت در نقش رستم
من مزدیسن،بغ(پسر) شاپور،شاهنشاه ایران و انیران که چهر(نژاد)از ایزدان،پور مزدیسن،بغ اردشیر شاهنشاه ایران که چهر از ایزدان پورِ پور(نوه)بغ بابک شاه]است[.خداوندگار ایران شهرم و]این[ شهرها(کشورها) را دارم:
پارس،پارت،خوزستان،میشان،آسورستان،اربایستان،آتورپاتکان.و......
هرمزد اردشیر نامی/نام را.و این همه شهر(کشور) و شهریار و والیان،همگی برای ما به باج و بندگی ایستادند.و هنگامی که نخست من بر شهر (کشور)ایستادم(=پادشاه شدم)،گردیانوسِ قیصر از همه شهر"روم"،"گُت" و "ژرمن" سپاه جمع کرد واز ]سوی[ آسورستان به سوی ایرانشهر و ما تاخت. و در مرز آسورستان جنگی در "مشیک"جنگ بزرگی بود(=درگرفت)گردیانوسِ
قیصر کشته شد،سپاه رومیان از بین رفت و رومیان "فیلیپوس" را قیصر کردند و فیلیپوسِ قیصر به نمسته(=التماس و شفاعت)به سوی ما آمد و برای خون بها پانصد هزار دینار داد(پرداخت)]و[ به باج ایستاد(=باج گذار شد)و ما از این رو مشیک را "پیروز شاپور"نام کردیم(=نهادیم).
بر روی هم سی و هفت شهرستان با ناحیه های اطراف آن.سومین بار،هنگامی که ما به حرّان و الرّها حمله کردیم و حرّان و الرّها را محاصره کردیم،والریانوس قیصر به پذیره ما آمد و با ]او[ بود از سرزمین ژرمانیا،از سرزمین ریشیا،از سرزمین نیرکوس،از سرزمین داکیا،از سرزمین پندانیا،از سرزمین میسیا،از سرزمین آستاریا،از سرزمین اسپانیا،از سرزمین افریقا،از سرزمین تراکیا،از سرزمین میان رودان،سپاهی هفتاد هزار]نفر[.و در آن سوی حرّان و الرّها حمله بزرگی بر والریانوس قیصر بود(=شد) و والریانوس قیصر را،خودم،با دست های خویش دستگیر کردم و سایر حاکمان،سناتوران،و فرماند]هانی[ که در سر(=رأس) آن سپاه بود،همه را دستگیر کردم و به پارس هدایت کردم(=آوردم)
وینار ساسانکان،مانزکِ شبستان(=خواجه)،ساسانِ دادور(=قاضی)،وردن ناش پتکان،وردک(=گُلک)ورازبد(=گُرازبان)هریک،یک بره،یک گریو و پنج هوفن نان،چهار پاس شراب.اکنون همان گونه که ما بر امور و کارهای ایزدان می کوشیم و ایزدان دستگردیم(=دستگرد ایزدان هستیم) و به یاری ایزدان این چند شهر(=سرزمین)را خواستیم و گرفتیم،نیکنامی و نیوی(دلیری)کردیم،آن کسی که پس از ما خواهد بود و فرهمند بُود او چنان که بر امور و کارهای ایزدان بکوشد
سالهاست که به نام «خزر» بر دریای آرمیده در شمال سرزمینمان، خو کردهایم، آناندازه که شاید روزی چندین و چند بار بر زبانش بیاوریم و هرگز ندانیم که خزر چیست و از خود نپرسیم که چرا این دریای ایرانی، نامی ناایرانی دارد.
بنابر سنگنگاشتهها و کتیبههایی که به دستمان رسیده، و هنوز برجای است، میدانیم که قباد ساسانی پس از واپسراندن قوم مهاجم خزر، دستور بازسازی شهر دربند را صادر کردهاست. «خزرها» را بیرون راندیم و شهر را بازسازی کردیم. و خزرها همان قوم مهاجمی هستند که اکنون دریای شمال ایران را به نامشان زدهایم. همان تاراجگرانی که میآمدند و جان و مالمان را تاراج میکردند. بنا بر گزارشها، پنجم ژوییهی سال ۵۲۷میلادی قباد ساسانی توانست قوم خزر را که بر خاک ایران وارد شده بودند، تا آن سوی«ولگا» براند. در چنین روزی قباد ساسانی، فرمان داد تا شهر دربند و دژ دربند بازسازی شود.
دژشهر یا این قلعهشهر که هنوز نام پهلوی«دربند» را بر خود دارد، شمالیترین مرزبانی ایران در زمان ساسانیان بودهاست، جایی میان دریای مازندران و کوههای قفقاز در میانهی یک تنگه. بنابر کتیبهای پهلوی که هنوز بر دیوارهای سنگی این شهر نصب است، دژ دربند به فرمان خسرو انوشیروان، ساخته میشود تا جلوی تازش اقوام شمالی گرفتهشود و قباد، پسر خسرو انوشیروان، پس از واپس راندن خزرها، در پیروزنامهای(:فتحنامهای) که بر سنگهای شهر دربند، نقش است، داستان این پیروزی و فرمانش به بازسازی را نقل کردهاست.
در اینباره با حامد کاظمزاده بهگفتوگو نشستیم. او که پژوهشگر ارشد مطالعات قفقاز و کارشناس بنیاد قفقاز است، گفت:
خزرها یکی از حکومتهایی هستند که در شمال قفقاز نزدیک به ۵٠٠ تا ۶٠٠ سال همسایهی تاریخی ایران بودند. از اقوام آلتایی هستند. خزرها بازماندهی قوم «هون» هستند که از شمال چین یک حرکت بزرگ را آغاز کردند تا به قلب اروپا رسیدند. خزرها بخشی از قوم هون هستند که در این حرکت بزرگ، در قفقاز شمالی یا جنوب روسیهی امروزی، ماندگار شدند. این قوم مهاجم و هممرز با ایران، همواره پدیدآور درگیریهای مرزی بودند. دژ دربند، دژ سنگی و استوار دربند تنها برای پیشگیری از چنین تازشهایی ساختهشد.
بهگفتهی کاظمزاده این شهر که درون دژی استوار جای گرفته، جایگاه جغرافیایی ویژهای دارد که هم کنار کوه است و هم دریا. شهر یک شاهنشین دارد که بر بلندیهاست و از این شاهنشین دیوارههای دژ تا بهدرون دریای مازندران کشیدهشدهاند.
حامد کاظمزاده برای اینکه دریافت بهتری از این شهر داشتهباشم یک دایره کشید، دایرهای که نمایانگر شاهنشین دربند بود. از دو سوی دایره دو خط به موازات یکدیگر کشید که نمایانگر دیوارههای دژ بود. دو دیوارهی سنگی که بلندایش(:ارتفاعش) تا به دوازده متر میرسیده و پهنایی(:عرضی) ۶ تا ٧ متری و در جاهایی ١٠ تا ١٢ متری داشتهاست تا سوارکار به آسانی بتواند از رویش گذرکند. کاظمزاده گفت:
این دیوارها چندین متر درون دریا کشیدهشدهاند. هرچند چیزی از آن برجاینمانده اما بر پایهی نوشتهها و باستانشناسی زیر دریا میدانیم که این دیوار بوده، زنجیر داشته و نگهبانی هم داشتهایم تا دشمنان از راه دریا نتوانند به شهر راه یابند و این یعنی یک دژ کاملا مهندسیساز که شهر در میانهی آن جای داشتهاست.
بنابر گفتههای کاظمزاده شاهنشین کاملا سالم است و دیوارههای دژ نیز ۶٠ تا ٧٠ درصد سالم مانده است، او گفت:
قفقاز رشتهکوهی است که از دو جای آن تاراجگران میتوانستند بر دیگر سرزمینها دستیابند، یکی دربند و دیگری داریال. بنابراین دژشهر دربند، یکجایگاه استراتژیک بوده برای مهار مهاجمان، که به فرمان خسرو انوشیروان، ساخته میشود، شهری ایرانی که یکی از زیباترین شهرهای تاریخی جهان بهشمار میآید. آن اندازه زیبا که به عنوان میراث معنوی و فرهنگی از سوی روسها به ثبت جهانی هم رسیدهاست. این روزها این شهر، بخشی از جمهوری داغستان روسیه است.
وارون بسیاری از شهرهای تاریخی ایران که این روزها چیزی از گذشتهشان نمیگویند، خوشحال شدم هنگامی که شنیدم؛ دژشهر دربند، هنوز درونمایهی تاریخی خود را دارد. هنوز بافت اصلی شهر، درون دژ است. هنوز هم میتوان خانههایی به دیرینگی ٧٠٠، ٨٠٠ و حتا هزار سال را در این شهر دید و هنوز هم هرچند شمارشان رو به کاهش گذاشته اما مردمان این شهر، پهلویزبان هستند. کاظمزاده گفت:
تا سالیان پیش، تاتها بیشترین جمعیت این شهر را دربرداشتند. تاتهای پهلویزبان که زبان شمالباختری(:غربی) ایران را داشتند و این بدان معناست که پس از گذشت چیزی نزدیک به هزار و چهارصدسال آنها زبان ایرانی خود را پاس داشتهاند.
از کاظمزاده پرسیدم که از نگاه شما ویژگی بارز این دژشهر چیست؟ و او که از آغاز گفتوگویمان بیلحظهای درنگ، دربارهی این شهر و رخدادها و چگونگی و چرایی شکلگرفتنش سخن گفتهبود کمی درنگ کرد، دستی به زیر چانه گذاشت، سری تکان داد و گفت:
از نگاه من ایرانی، برپا ماندن دهها کتیبهی پهلوی که بیکم کاست بر دیوارسنگها نصب هستند، بارزترین ویژگی این شهر است. این شهر بیشترین کتیبههای پهلوی سرپا را دارد.
اما جالب است بدانید که ایرانیهای ساسانی بهشوند(:دلیل) در اختیار داشتن این شهر استراتژیک از رومیها، خراج میگرفتهاند. بهگفتهی کاظمزاده، روم در همسایگی ایران بودهاست بنابراین هرگاه مهاجمان از شمال، یورش میآوردهاند، ساسانیان آنها را بهگونهای مدیریت میکرده که وارد ایران نشوند. مهاجمان بهگونهای هدایت نظامی میشدهاند که بهسوی شهرهای روم بروند. پس برای رومیها مهم بوده که آن دو تنگه که در اختیار ایران است، حفظ شود. بنابراین رومیها برای جلوگیری از تازش مهاجمان به خاکشان، به ایران خراج میدادهاند.
سخن پایانی امرداد با حامد کاظمزاده پیرامون دریای شمال ایران بود که این روزها از کتابهای درسی گرفته تا رادیو و تلویزیون، بهنام دریای «خزر» نامیده میشود. از کاظمزاده پرسیدم که واژهی «خزر» بر این دریا که مالکش دستکم تا پیش از پیماننامههای ترکمانچای و گلستان، ایران بودهاست، آیا تعبیری جز قوم مهاجم خزر دارد؟ قومی که برای جلوگیری از تاختو تازشان بر میهن، جلویشان دیوار کشیدیم، زنجیر بستیم، جنگیدیم و کشتهدادیم. و کاظمزاده گفت:
این واژه هیچ معنایی ندارد جز یادآوری قوم مهاجم خزر. در ۱۵۰ سال کنونی برخی خواستهاند واژهها را ترکی کنند، نمونهی آن دریای شمال ایران است که همواره به نام مردمان ایرانی که در کنارش میزیستهاند، دریای مازندران، آبسکون، تبرستان، تپورستان و کاسپی خواندهشدهاست. اصلا واژهی خزر هیچ پیشینهی تاریخی ندارد.
از او پرسیدم که بر این دریای تاریخی چه نامی زیبندهتر است و او گفت:
زندهیاد «عنایتاله رضا» میگوید؛ این دریا همان دریای کاسپی است و اکنون نیز باید به آن نام خواندهشود. ناصر تکمیل همایون بر این باور است که «مازندران» نامی است که در ایران بیشتر به کار میرفته از همین روی بهتر است که آن را دریای مازندران بنامیم. به هر روی هردوی این نامها هم ایرانی هستند و هم پیشینهی تاریخی دارند.
از کاظمزاده جدای از نقلقولهایی که از بزرگان سرشناس کشورمان کرد، نظر خودش را دربارهی نام این دریا پرسیدم و او گفت:
بیگمان باشید که بچههای باستانشناسی، تاریخ، زبانشناسی و دیگر کارآمدان این وادی، بر این باورند که «خزر» نهتنها ایرانی نیست بلکه تاریخی هم نیست، اصلا نام خزر یک نام جعلی است برای این دریای ایرانی. نام «کاسپین» را که همهی جهان به رسمیت شناخته، کشور ما به رسمیت نشناختهاست. همهی دنیا این دریا را به نام کاسپی میشناسند و ایران و جمهوری آذربایجان تنها کشورهایی هستند که این دریا را خزر نامیدهاند.
آتشکده ری (تپه میل)
ازآثار ساسانی که گمان میرود آتشگاه بهرام گوربوده باشد.این اثردر12 کیلومتری شهرری و در روستای قلعه نو قراردارد.
آیا می دانید نام درست دریای شمالی ایران کاسپین می باشد؟آیا میدانید تمام دنیا به غیر از ایران این نام را درست می خوانند؟آیا می دانید که کاسپی ها یک قوم قدیمی ایرانی هستند؟
شاخاب پارس می شود خلیج پارس و سپس آن را می خوانند خلیج(---)
اگر ما از ابتدا سخت برخورد می کردیم؛آیا اعراب می توانستند چنین خیال مسخره در ذهن خود بپرورانند؟
ما خود دریای شمالی ایران را خزر یا مازندران می خوانیم؛در حالی که تمام موسسات جغرافیای و سایت های معتبر،این دریاچه را دریای کاسپین می خوانند؛آیا این بار ما خود مقدمه خیانت نمی شویم؟
مازندران نامی است که ما در چند دهه گذشته تلاش کرده ایم در کنار خزر،این دریا را بخوانیم!!!
کاسپین ها چه کسانی هستند؟
كاسپي ها نام مردمانی بود که از مدت ها پیش در کرانه های جنوبی این دریا زندگی می کردند؛و از لحاظ مردم شناسی می توان این قوم را در گیلان امروزی کاوش کرد(وارد این موضوع نمی شویم)
خزر برگرفته از چه چیزی است؟
خزر نام قومی تقریبا بربر که همواره بر همسایگان خود می تاهتند،در دوران ساسانی پادشاهاه ایران برای سرکوب این قوم دیوار بزرگی در مرز خود با این قوم وحشی ساختند!